مردم ایران، با حضوری پرصلابت و گسترده در مراسم سالگرد بنیانگذار جمهوری اسلامی، بار دیگر اراده ملی خود را برای تداوم راه استقلال، مقاومت و عزت به نمایش گذاشتند؛ حضوری که نهتنها یاد و آرمانهای امام خمینی را زنده نگاه داشت، بلکه تجلی روشنی از هوشیاری تاریخی و ایستادگی یک ملت در برابر نظام سلطه بود.
این حضور پرمعنا و پرهیبت، پاسخی کوبنده به بدخواهان، مغرضان و طراحان تحقیر ملت ایران بود؛ آنان که در رؤیای واهی بیثباتسازی این سرزمیناند، اینبار نیز با دیوار ارادۀ مردم برخورد کردند. آری، آنگاه که مردم در صحنه حاضر میشوند، حماسهای تازه در تاریخ این ملت نوشته میشود؛ حماسهای که پیام روشن آن ایستادگی در برابر سلطه، وفاداری به آرمانهای استقلالطلبانه، و تداوم راه مقاومت است.
چهاردهم خرداد ۱۴۰۴، آرامگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی بار دیگر شاهد موجی خروشان از مردمی بود که نه به رسم آیین یا تکرار، بلکه با تعهدی آگاهانه به آرمانهای استقلال، آزادی و مقاومت گرد آمده بودند. در میان امواج انسانی، صدای مردی که سالهاست پرچم عزت و ایستادگی را در برابر سلطهطلبی برافراشته نگه داشته، با صلابت در فضای تاریخ طنین انداخت؛ آیتالله خامنهای با بیانی روشن، خصمانهترین چهرههای استعمار مدرن را افشا کرد و ندای استقلالخواهی ملت ایران را با فریادی تازه به گوش جهانیان رساند.
رهبر انقلاب، سخن را با درود به روح امام آغاز کرد؛ امامی که تنها یک رهبر سیاسی نبود، بلکه پرچمدار انقلابی بود که امپراتوری غرب را غافلگیر کرد. انقلابی که نه با سلاح و زر، که با ایمان، خرد و اراده مردمی توانست بنیانهای سلطه را در هم بشکند. هنوز هم، پس از سیوشش سال از عروج او، تأثیر اندیشهاش در سراسر جهان دیده میشود: سقوط جایگاه اخلاقی آمریکا، گسترش بیزاری از ارزشهای سلطهگرانه غرب، و طنین فزایندۀ نفرت از صهیونیسم، همه از میراث آن قیامند.
در این سخنرانی، آیتالله خامنهای با تأکید بر اصول کلیدی انقلاب، بهویژه «استقلال ملی» و ایستادگی در برابر سلطهطلبی، راه آینده را ترسیم کرد. او با قاطعیت اعلام داشت: استقلال ملی به معنای بریدن از جهان نیست، بلکه یعنی ایستادن بر پای خود. «ما میتوانیم»، نه یک شعار، بلکه عصاره همین استقلال است؛ عصارهای که هرگونه وابستگی به ارادۀ بیگانگان را نفی میکند و هر طرحی برای وابستهسازی ایران، از جمله توطئۀ دیرپای هستهای آمریکا را باطل میسازد.
او خطاب به جهانیان گفت: «دشمن میخواهد ایران به آمریکا نیازمند باشد. اما ما میگوییم: به شما چه! شما چهکارهاید؟ نمیتوانید در این مورد هیچ غلطی بکنید.»
در قلب مناقشۀ هستهای، خواستۀ آمریکا از ایران روشن و بیپرده است: تعطیلی کامل برنامه غنیسازی اورانیوم. این مطالبه، نه فقط به معنای محدود کردن یک فناوری، که تلاشی است برای محروم ساختن ملت ایران از یک حق مسلم و یک عرصه حیاتی پیشرفت علمی و فناوری. رهبر انقلاب در پاسخ به این زیادهخواهی صریح، با شجاعت و تأکید، صنعت هستهای را نه صرفاً یک منبع تولید برق، که «صنعت مادر» و پایۀ توسعۀ رشتههای علمی و مهندسی دانستند که جز معدود کشورها، ایران نیز به آن دست یافته است.
آیت الله خامنهای به درستی نشان دادند که بدون غنیسازی، صنعت هستهای ایران چیزی جز مجموعهای از نیروگاهها بدون سوخت نخواهد بود؛ درست مانند نفتی که بدون حق پالایش، ملتی را مجبور می کند برای تامین بنزین به بیگانگان وابسته باشد. این استعاره قوی و ملموس، واقعیت سیاسی و علمی فشارهای آمریکا را به روشنی به تصویر میکشد؛ فشارهایی که هدفشان نه امنیت جهانی، بلکه وابستگی و عقبماندگی ایران است.
رهبر انقلاب تأکید کردند که دانشمندان ایرانی نه تنها در برابر تهدیدها و تحریمها تسلیم نشدند، بلکه توانستند سوخت مورد نیاز را در داخل کشور تولید کنند و به دشمنان نشان دهند که «پیچ و مهرههای» صنعت هستهای ایران محکمتر از همیشه است. در نهایت، ایشان سؤال بنیادین را مطرح کردند: «شما چه حقی دارید در حق ملت ایران برای غنیسازی دخالت کنید؟» این پرسش، جوهرۀ مقاومت ملی و حق حاکمیت ملت ایران را بازتاب میدهد و مرزهای زیادهخواهی قدرتهای خارجی را به چالش میکشد.
تجربهای بیش از چهار دههای اکنون در برابر ملت ایران ایستاده است: تجربهای که بارها و بارها نشان داده وعدههای غرب، چیزی جز سراب و فریب نیست. رهبر انقلاب این بار نیز با صراحتی بیسابقه و شجاعتی مسئولانه، تکلیف را روشن کردند؛ آنجا که فرمودند غرب فقط منافع خود را میشناسد و هیچگاه به وعدهها و توافقاتش پایبند نبوده است. این سخن، نه یک موضعگیری صرف سیاسی، بلکه هشداری تاریخی به همۀ آنانی است که هنوز دل در گرو توهم رابطۀ عادلانه با غرب دارند. آنان که دههها پیشرفت و منافع ملی را گروگان «وصلشدن به غرب» گرفتهاند، اکنون باید پاسخ دهند که در ازای این خوشخیالی پرهزینه، ایران چه چیزی بهدست آورد جز تحریم، فریب، و تهدید؟
در برابر این تجربه تلخ، اما واقعیتی روشن و افتخارآمیز قد علم کرده است: روابط سازنده، عزتمند و راهبردی با کشورهایی که در سختترین شرایط کنار ایران ایستادهاند.کشورهایی که نهفقط بر پایه منافع مشترک، بلکه با حسن نیت، احترام متقابل و رویکردی برد-برد وارد همکاری شدهاند. اینهمان مسیر درست است؛ اتکا به ظرفیتهای ملی، بهرهگیری از توان داخلی، و تعامل عزتمندانه با ملتها و دولتهایی که دشمنی پیشفرضشان نیست، بلکه دوستیشان در عمل ثابت شده است.
بخش کوبنده و عمیق این سخنرانی، به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه اختصاص یافت؛ جنایاتی که اکنون دیگر از مرز بمباران گذشته و به کشتار با گلولههای مستقیم رسیده است. آیت الله خامنهای این اقدامات را «حیرتانگیز»، «پست» و «شرورانه» خواندند و با انگشت اتهام بهسوی کاخ سفید، گفت: «آمریکا در این جنایت شریک است و باید از منطقه اخراج شود.»
او با بیپردهترین لحن، دولتهای اسلامی را از مماشات و سکوت برحذر داشت: امروز روز سکوت نیست، روز ملاحظهکاری و بیطرفی نیست. هر دولتی که به هر شکل از رژیم صهیونیستی حمایت کند، ننگ ابدی بر پیشانیاش خواهد ماند. او هشدار داد که هیچ امنیتی در کنار این رژیم برای هیچ کشوری به وجود نخواهد آمد. سرنوشت صهیونیسم قطعی است: فروپاشی.
این هشدار نهفقط پاسخی به بیادبی و زیادهخواهی واشنگتن بود، بلکه زنگ بیدارباشی است برای همه آنانی که گمان میکنند میتوان با «صهیونیسم» و «استعمار» به صلحی پایدار رسید. در این نگاه، صلح با دشمن انسانیت، خود دشمنی با انسانیت است.
در روز عرفه، روز دعا و نیاز، رهبر انقلاب از جوانان خواست تا دست نیاز بهسوی آسمان بلند کنند و عزت و استقلال وطن را مسئلت نمایند. اما در واقع، همین حضور گسترده و شورآفرین مردمی، خود دعایی مجسم بود؛ دعای زندهای که در گوش تاریخ پیچید و با فریاد «نه به سلطه، نه به اشغال» به جهانیان اعلام کرد: این ملت، هنوز و همیشه ایستاده است.
امروز، تهران فقط میزبان یک مراسم سالگرد نبود؛ میزبان یک پیمان مجدد بود میان نسلها، میان گذشته و آینده، میان امام و امت. در روزی که دوباره طنین صدای استقلال و استقامت به گوش رسید، پیام روشن بود: مقاومت، نه یک انتخاب، که تنها راه بقا برای ملتهایی است که نمیخواهند طعمه ماشین سلطهگر مدرن شوند و این پیام، از دل خاک بنیان گذار جمهوری اسلامی امام خمینی برخاست و تا آسمانهای غزه، سوسنگرد، صنعاء و بیروت پیچید: «ما میتوانیم، و خواهیم توانست.»
اکنون وقت آن است که ملتها از این تجربهها درس بگیرند؛ دیگر فریب نقابهای فریبنده را نخورند و راه رهایی را در اتحاد، اتکا به خود و ایستادگی در برابر امپریالیسم جستوجو کنند. در جهانی که سلطهگران حتی از ورود آزاد انسانها به کشورشان نیز هراس دارند، تنها راه نجات، بیداری و مقاومت است.