درباره استیو میران: تبلیغات به مثابه علم اقتصاد

نویسنده: کریستوفر بلَک ــ 

در ۷ آوریل، استیو میران، رئیس شورای امور اقتصادی رئیس جمهور، و مشاور ارشد اقتصادی ترامپ، در موسسه هادسون، که یک موسسه راستگرا و سرمایه دار بزرگ است، سخنرانی کرد.

سخنان او با دروغ تبلیغاتی اصلی ترامپ آغاز شد، مبنی بر این که ایالات متحده «کالاهای عمومی جهانی» را برای کل جهان فراهم می کند، دروغی که برای توجیه سیاست های داخلی و خارجی مورد استفاده قرار می گیرد؛ توهین ها و حملات وی به متحدان، تلاش های گوناگون برای خلاص کردن آمریکا از شکست در جنگ علیه روسیه در اوکراین، در حالی که همزمان، مرتکب اقدامات تجاوزکارانه علیه فلسطینی ها، علیه حوثی های یمن، تهدید جنگ علیه ایران، تهدید جنگ علیه چین، حتی علیه دانمارک کوچک، پاناما و کانادای بزرگتر می شود.

“جهان به «چتر دفاعی» آمریکا و نیز «سیستم تجاری» آن، سیستمی که تنها به سود آنان است و چیزی جز فقر به دیگران ارائه نمی دهد، نیاز ندارد.”

آمریکا از جهان می خواهد که هزینه هایش را بپردازد

به دنبال این دروغ، این ادعا مطرح می شود که جهان باید هزینه مزایای ادعایی که آمریکایی ها به آن ها داده اند را بپردازد. اما، این مزایای ادعایی چه هستند؟ استیو میران موارد زیر را بیان می کند:

«اولاً، آمریکا چتر امنیتی را فراهم می کند که بزرگ ترین دوران صلحی را که بشر تا کنون تجربه کرده است، ایجاد کرده است. دوماً، آمریکا دلار و اوراق بهادار خزانه داری، دارایی های ذخیره را فراهم می کند که نظام تجارت و مالی جهانی را ممکن می سازد و از بزرگترین دوران رفاه و آسایشی که بشر تاکنون شناخته است، حمایت می کند.»

سپس وی شکایت می کند که تأمین این «مزایا» برای آمریکایی ها از نظر پول و نیروی انسانی پرهزینه است.

اما آمریکا هرگز «چتر امنیتی» برای کسی فراهم نکرده است. کاری که انجام داده، تحمیل اراده خود بر بقیه جهان یا تلاش برای تحمیل اراده خود بر بقیه جهان با ایجاد اتحاد نظامی ناتو است که تنها هدف آن جنگ علیه اتحاد شوروی و بعداً روسیه بود، و با ایجاد اتحادهای ثانویه در سایر نقاط جهان، نه برای امنیت کشورهای درگیر، بلکه برای سود رساندن به ایالات متحده در تلاش برای هژمونی جهانی.

در پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا تنها قدرت بزرگی بود که از جنگ آسیب جدی ندیده بود، بر خاکستر اروپا و آسیا برخاست و دید که می تواند جهان را برای استثمار بی قید و بند خود تصرف کند و تصمیم گرفت دست به چنین تلاشی بزند.

جنگ هسته ای و چتر امنیتی

اولین اقدام آن ها برای ایجاد این «چتر امنیتی»، استفاده از سلاح های هسته ای علیه دو شهر ژاپنی، هیروشیما و ناکازاکی، در آخرین روزهای جنگ با ژاپن بود، نه برای شکست ژاپن را که از پیش قطعی شده بود، رقم بزنند، بلکه برای نشان دادن به اتحاد شوروی و جهان که یک قدرت جدید بی رحم به وجود آمده است، هیولایی که هیچ کس نباید جرأت مخالفت با آن را داشته باشد. این بیانیه ای بود به معنای این که آمریکا ارباب جهان است و همه کشورهای دیگر اکنون خدمت گزار آن هستند. ژاپنی ها وحشت تجربه خود را در فیلم گودزیلا بیان کردند، که استعاره ای از آمریکا و آنچه با ژاپن کرد، بود.

دومین اقدام آمریکا، حمله آن ها به کره شمالی در سال ۱۹۵۰ با نیروهای دست نشانده جنوب بود که هدف آن ها نه تنها نابودی نیروهای کمونیست در کره، بلکه پیشروی به چین بود که چند ماه قبل از آن قدرت را به دست گرفته بود. چینی ها که تازه به جنگ داخلی را پایان داده و بر ژاپنی های مهاجم پیروز شده بودند، اکنون باید جنگ در دیگری علیه آمریکایی ها می جنگیدند و این کار را کردند و ماشین جنگی قدرتمند آمریکا را به زانو درآوردند.

به هیچ وجه نیازی به استفاده از بمب اتمی علیه ژاپنی ها نبود. هیچ نیازی به جنگ علیه مردم کره و چین نبود، مگر شهوت قدرت جهانی که در اعماق شخصیت ملی آمریکا ریشه دارد. این امنیت نبود که آمریکایی ها برای آسیا به ارمغان آوردند، بلکه جنگ و جنایتی بود که تخیل را به چالش می کشد و هیچ آمریکایی هرگز به خاطر آن پاسخگو نبوده است.

جنگ سرد و ناامنی

به اصطلاح جنگ سرد، جنگ سرمایه آمریکایی و کشورهای تابعه فعلی آن در اتحاد آتلانتیک علیه اتحاد جمهوریهای شوروی سوسیالیستی بود. این جنگی از سوی اتحاد جماهیر شوروی علیه آن ها نبود. این امر با خود امنیت نیاورد، بلکه ناامنی مداوم و تهدید جنگ هسته ای را به همراه داشت.

اتحاد جماهیر شوروی پس از ویرانی گسترده ناشی از تهاجم اروپایی به رهبری آلمان علیه آن – که اکنون می دانیم مورد حمایت آمریکا و بریتانیا نیز بود – مجبور به بازسازی جامعه و اقتصاد خود شد. جنگ سرد کاملاً ساخته و پرداخته آمریکا و بریتانیا بود و اتحاد جماهیر شوروی باید به آن پاسخ می داد.

هزینه آن جنگ با از دست دادن تجارت توسط همه کشورهای اروپایی با اتحاد شوروی (و بعداً چین) و مسدود کردن تجارت جهانی با تحریم ها و خرابکاری ها، کنترل سرمایه بین المللی توسط آمریکا، و از این طریق کنترل پول و تهدید مداوم قدرت خود، آمریکا یک ساختار امنیتی گسترده بر جهان تحمیل کرد. طی دهه ها، صدها پایگاه نظامی برای حفظ سلطه و کنترل خود ساخت. کشورهایی که این پایگاه ها در آن ها ساخته شده بودند، هیچ سودی از حضور آن ها نبردند و مجبور بودند برای زیرساخت هایی که از آن ها پشتیبانی می کرد، هزینه بپردازند، مجبور بودند از مصونیت اجباری نیروهای آمریکایی علیه مردم خود به دلیل جنایاتی که علیه آن ها مرتکب شده بودند، رنج ببرند و خود در هر اقدام تجاوزکارانه ای که آمریکا از سال ۱۹۴۵ مرتکب شده است، همدست باشند.

آیا ایالات متحده آمریکا امنیت مردم ویتنام، مردم آمریکای لاتین که تحت ستم دیکتاتوری های راست گرا بودند و در دهه های ۱۹۶۰، ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ و حتی اکنون توسط آمریکا حمایت و کمک می شدند و می شوند، را تأمین کرد؟ آیا عملیات کندور یک اقدام صلح آمیز بود؟ آیا سرنگونی رییس جمهور آلنده در شیلی یک اقدام امنیتی برای مردم شیلی بود؟ خواننده می تواند همین پرسش را در مورد رویدادهای اکثر کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب، سرنگونی دولت ها، قتل یا ناپدید شدن شهروندان، تروریسم علیه مردم مانند آنچه در کوبا، نیکاراگوئه، السالوادور، در کشورهای آفریقا، از سومالی تا رواندا، کنگو، نامیبیا، آنگولا، موزامبیک، سودان لیبی، در غرب آسیا، لبنان، دوبار حمله به عراق، حمله به افغانستان، حمله به سوریه، که هنوز ادامه دارد، جنگ ناتو علیه روسیه، جنگی که توسط آمریکا برای آنچه هیتلر در دستیابی آن شکست خورد، یعنی نابودی روسیه و اشغال آن آماده و هدایت شد، بپرسد.

پاسخ روشن است. آمریکا هرگز چتر امنیتی برای هیچ کس فراهم نکرده است. بر عکس، آن ها باران مداوم ترور و جنگ را بر سر جهان باریده اند و جهان هزینه آن را پرداخته است، نه آمریکا که از این جنگ ها سود برده است. و متحدانی که اکنون از آن ها شکایت دارد، از جنگ های آمریکا چیز کمی برای توجیه هزینه هایشان به دست آورده اند. آمریکایی ها متحدان خود را مجبور به شرکت در جنگ های آمریکا کردند، جنگ هایی که به نفع آمریکا صورت می گرفت، نه آن ها. متحدان آمریکا سلاح، مهمات، تدارکات، نیروی انسانی و پوشش قانونی برای تجاوز آمریکا فراهم کردند. آمریکا از نیروهای متحد خود به عنوان نیروهای کمکی استفاده کرد، اما آمریکا هزینه های آن ها را پرداخت نکرد، متحدان مجبور شدند خودشان هزینه همه این ها را بپردازند. با این حال، این آمریکا نیست که بدهکار است، بلکه متحدان هستند که بخاطر کمکی که به آمریکا در این جنگ ها کرده اند، باید غرامت بپردازند.

استیو میران همچنین ادعا می کند که قدرت نظامی آمریکا ثبات اقتصادی جهان را تضمین کرده است. این هم تحریف دیگری از حقایق است. جنگ های مداوم، تجارت را مختل کرد، باعث بحران انرژی شد و تراژدی انسانی را در مقیاس وسیعی به وجود آورد. اگر این جنگ ها رخ نمی داد، جهان از نظر توسعه اقتصادی بسیار جلوتر از امروز می بود. این آمریکا است که دهه هاست نقش اصلی را در اختلال و سرکوب توسعه اقتصادی جهان ایفا کرده و مصمم است این مسیر مخرب را ادامه دهد.

وی در ارتباط با ادعای دوم خود افزود:

«از نظر مالی، عملکرد ذخیره دلار باعث اعوجاج مداوم در ارز شده و در کنار موانع ناعادلانه سایر کشورها برای تجارت، به کسری تجاری ناپایدار کمک کرده است. این کسری تجاری، بخش تولید ما و بسیاری از خانواده های طبقه کارگر و جوامع آن ها را نابود کرده است تا تجارت غیرآمریکایی ها با یکدیگر را تسهیل کند.»

او طوری صحبت می کند که انگار سایر کشورها از ایالات متحده سؤ استفاده کرده اند، در حالی که هرکسی با هر درکی از تاریخ می داند که خود آمریکایی ها بودند که دلار را به عنوان ارز ذخیره ایجاد کردند، آن ها بودند که همه را به استفاده از آن مجبور کردند و این آمریکا بود که یک ساختار اقتصادی جهانی ایجاد کرد که سال ها به نفع آن عمل کرد، سازمان هایی مانند صندوق بین المللی پول، سیستم گات، سازمان تجارت جهانی، سیستم سوئیفت و انبوهی از سازمان های «غیر دولتی» که آن ها کنترل می کردند تا تبلیغات و روش های خود را پیشببرند، تا سیستمی را کنترل کنند که به کشورهایی که به آن ها علاقمند نبود، مانند کوبا و بسیاری دیگر، آسیب می رساند.

آن ها بودند که وقتی اقتصادشان قوی بود و در جهان مسلط بودند، برای تجارت آزاد جهانی تلاش کردند. آن ها بودند که با کنار گذاشتن استاندارد طلا در سال ۱۹۷۱، تاحدی برای پرداخت بدهی های خود در جنگ ویتنام، ارزش دلار را کاهش دادند و اکنون ادعا می کنند که استفاده از دلار به عنوان ارز ذخیره، با بالا نگهداشتن بیش از حد دلار آمریکا، «بازارها را مختل می کند». ما می بینیم که اوضاع برای آن ها آنقدر بد شده است که اکنون می خواهند سیاست را معکوس کنند و ارزش پول خود را کاهش دهند تا کالاهایشان ارزان تر شود، اما تنها کاری که انجام می دهند این است که با کاهش ارزش دلار، قیمت ها را افزایش می دهند.

تعرفه ها با بهانه های گوناکون توجیه می شوند

تصمیم به استفاده از تعرفه ها نیز با این بهانه ها توجیه می شود که هیچ کدام مبتنی بر واقعیت و تاریخ نیستند. دونالد ترامپ و استیون میران ادعا می کنند که آمریکا «سرش کلاه رفته» در حالی که منظور واقعی آن ها این است که نظامی که آن ها برای سرک کشیدن از بقیه جهان ایجاد کردند، دیگر با ظهور اقتصادهای به همان اندازه مسلط، از چین گرفته تا هند و برزیل و کشورهای بین آن ها، برای آن ها کار نمی کند. هیچ کس در کارهای آمریکا سرک نکشیده است. آمریکا کی اجازه داده که از او سؤ استفاده شود؟ هرگز. این کشور همیشه مصمم بوده که از دیگران سؤ استفاده کند، و از قدرت مالی، اقتصادی و نظامی خود برای رسیدن به این اهداف استفاده کرده است.

این رهبری و نخبگان آمریکا بودند که تصمیم گرفتند به تولید کنندگان آمریکایی اجازه دهند کارخانه های خود را به کشورهایی با نیروی کار ارزان قیمت مانند چین، مکزیک هائیتی، ویتنام و اروپای شرقی و غیره منتقل کنند، زیرا با نیروی کار ارزان تر سود بیشتری کسب می کردند. به همین دلیل سودهای هنگفتی به خزانه آمریکا سرازیر شد. اما چه کسی چه کسی را استثمار می کرد؟ در چین دولت آموزش و مهارت های کارگران شاغل در کارخانه های آمریکایی را فراهم می کرد. زیر ساخت های زندگی، جابجایی و مراقبت های بهداشتی آن ها را فراهم می کرد. شرکت های آمریکایی هرگز به چین و سایر کشورهایی که در آن ها مستقر بودند، غرامتی برای این موضوع پرداخت نکردند.

در واقع یکی ازمشکلات طرح ترامپ برای مجبور کردن شرکت های آمریکایی و خارجی به نقل مکان به ایالات متحده برای افزایش تولید در آنجا این است که آمریکا نیروی کار ارزان، حداقل قانونی، ندارد. مهاجران غیرقانونی می توانند به عنوان نیروی کار بسیار ارزان در آمریکا مورد استفاده قرار گیرند و در مرز کار برده داری، بدون حق اشتغال و بدون اتحادیه به سر می برند. اما به نظر می رسد ترامپ قصد دارد از شر آن ها خلاص شود و به نیروی کار داخلی آمریکا تکیه کند. برای عملی کردن این کار وی باید دستمزدها در آمریکا را کاهش دهد و این دلیل دیگری است که او می خواهد ارزش دلار را کاهش دهد، که در واقع دستمزدها را در ایالات متحده کاهش دهد و بنابراین نرخ سود تولید کنندگان را افزایش می دهد.

مارین سخنان خود را با حمله به چین پایان می رساند و ادعا می کند که این کشور یک دشمن است. این کشور فقط به این دلیل دشمن است که آمریکایی ها می خواهند آن را این گونه جلوه می دهند. او حتی ادعای پوچی را مطرح می کند که چین مقصر بحران مالی آمریکا در سال های ۲۰۰۸-۲۰۰۹ است. سپس او در مورد «انصاف» صحبت می کند، مبنی بر این که باید با ایالات متحده منصفانه رفتار شود. منظور واقعی او بی انصافی است، زیرا حرفش را با این ادعا پایان می دهد که جهان باید بار بازسازی پایگاه صنعتی آمریکا را به دوش بکشد، یعنی بقیه جهان باید هزینه سیاست های شکست خورده آمریکا و اشتباهاتش را بپردازند و از این کار خوشحال باشند.

برای تضمین این «انصاف»، او موارد زیر را پیشنهاد می کند و نظرات من پس از هر مورد ذکر می شود:

این تقسیمِ بار چه اشکالی می تواند داشته باشد؟ گزینه های زیادی وجود دارد، در این جا چند ایده ارائه شده است:

* «نخست، کشورهای دیگر می توانند بدون اقدام تلافی جویانه، تعرفه هایی را بر صادرات خود به ایالات متحده بپذیرند و درآمدی برای خزانه داری آمریکا جهت تأمین مالی و تأمین کالاهای عمومی فراهم کنند. نکته مهم این است که اقدام تلافی جویانه به جای توزیع فشار بار، آن را تشدید می کند و تأمین مالی کالاهای عمومی جهانی را برای ما دشوارتر می سازد.»

در اینجا مارین یک اشتباه اساسی مرتکب می شود، چون «سایر کشورها» تعرفه ها را پرداخت نخواهند کرد، مردم آمریکا پرداخت خواهند کرد. آنها هستند که درآمد خزانه داری آمریکا را تأمین می کنند. مردم آمریکا بسیار فقیر تر خواهند شد.

* «دوم، آن ها می توانند با باز کردن بازارهای خود و خرید بیشتر از آمریکا، جلوی شیوه های تجاری ناعادلانه و مضر را بگیرند؛»

این موضوع، شکایت او از تحریف در بازار را بی اعتبار می کند، مگر این که کالاهای آمریکایی مورد تقاضا باشند و با هزینه ای در توان خرید مردم ارائه شوند، تکنیک های مصنوعی برای مجبور کردن فروش کالاهای آمریکایی در بازارهای خارجی، برای تغییر کج و معوج مکانیسم های بازار، تحریف بازار است. این روش نمی تواند جواب بدهد. مردم آنچه را که می خواهند و می توانند، می خرند. اما شاید آمریکایی ها پا را فراتر بگذارند و برای هر شهروند خارجی نامه بنویسند و از آن ها بخواهند که کالای آمریکایی بخرند، اگر نه …

* «سوم، آن ها می توانند هزینه های دفاعی و تدارکات خود را افزایش دهند، کالاهای آمریکایی بیشتری بخرند و فشار را از روی اعضای ارتش ما بردارند و در آننجا شغل ایجاد کنند.»

این چیزی جز یک کودتای دیگر نیست، با استفاده از تهدید و قلدری برای مجبور کردن خارجی ها به خرید محصولات آمریکایی، که در حوزه نظامی اکنون ثابت شده است که از ماشین آلات و فناوری های مشابه تولید شده توسط کشورهای دیگر، بی کیفیت تر و گران تر هستند. در مورد فشار بر اعضای ارتش، این به راحتی قابل حل است؛ پایگاه های خارجی آمریکا را ببندید و نیروهای آمریکایی را به آمریکا برگردانید.

* «چهارم، آن ها می توانند در آمریکا سرمایه گذاری کنند و کارخانه هایی را در اینجا بسازند. اگر کالاهای خود را در این کشور تولید کنند با تعرفه مواجه نخواهند شد.»

این که چرا سرمایه داران آمریکایی آماده، مایل و قادر به ساخت کارخانه (در آمریکا) نیستند، بیان نشده است، اما این اعترافی است بر این که کمبود آن ها وجود دارد و بنا بر این، آمریکایی ها از روی ناچاری، التماس می کنند و به کشورهای دیگر قلدری می کنند تا اقتصادهای خود را برای ثروتمند کردن آمریکا از بین ببرند، یک معامله احمقانه است.

* «پنجم، آن ها می توانند به راحتی چک هایی را که به خزانه داری بنویسند که به ما در تأمین مالی کالاهای عمومی جهانی کمک کند.»

غرور و تکبر نهفته در این بیانیه آنقدر افراطی است که باید از خود پرسید آیا این یک شوخی است یا نه. اما به نظر می رسد این سخن میران جدی است. آمریکایی ها خود را در چنان حالت عجیب خودشیفتگی و توهمی قرار داده اند که در واقع فکر می کنند جهان به آن ها مدیون است، در حالی که این آمریکا است که به جهان مدیون است.

آقای میران با این جمله نتیجه می گیرد:

«تقسیم بار می تواند به ایالات متحده اجازه دهد تا برای دهه های متمادی رهبری جهان آزاد را ادامه دهد. این نه تنها برای انصاف، بلکه برای امکان سنجی نیز ضروری است. اگر بخش تولید خود را باز سازی نکنیم، در تأمین امنیتی که برای ایمنی خود و پشتیبانی از بازارهای مالی خود نیاز داریم، تحت فشار قرار خواهیم گرفت. جهان هنوز می تواند چتر دفاعی و سیستم تجاری آمریکا را داشته باشد، اما باید سهم عادلانه خود را بپردازد. متشکرم و خوشحالم که به برخی سوالات پاسخ می دهم.»

واکنش جهانی

جهان باید با بیان این نکته به آمریکا، به این موضوع پاسخ دهد که جهان به جنگ های آن نیازی ندارد و لذا به امنیت آن، چه برای ایمنی و چه برای پشتیبانی از بازارهای مالی تحت کنترل ایاالات متحده، نیازی ندارد. جهان به «چتر دفاعی» و همچنین «سیستم تجاری» آن،سیستمی که به نفع آن ها و فقر برای دیگران باشد، نیازی ندارد و نباید داشته باشد. آنچه جهان نیاز دارد و می خواهد، صلح واقعی، خلع سلاح عمومی، انحلال تمام بلوک های نظامی است، آنچه جهان می خواهد حاکمیت هارمونی، دوستی و همکاری بین تمام ملت های جهان است و تنها قدرتی که در مقابل این هارمونی، دوستی و همکاری ایستاده است، ایالات متحده آمریکا است.

مترجم: م قربانی

منبع: نیو ایسترن آوتلوک، ۱۱ آوریل ۲۰۲۵
https://journal-neo.su/2025/04/11/on-steve-miran-propaganda-as-economics/

One Comment to “درباره استیو میران: تبلیغات به مثابه علم اقتصاد”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *