مقایسه نازی‌ها با رژیم اسرائیل مناسب و آموزنده است

نویسنده: تیم اندرسن ــ
مترجم: م قربانی ــ

هرچند زمان‌ها متفاوت‌اند، همسان‌سازی اثبات‌شده و آشکار ماهیت و تاکتیک‌های بین آلمان نازی و «اسرائیلِ» فاشیستی، کاملاً به حق است.

می‌توان شباهت‌های قابل توجهی میان نژادپرستی ذات‌گرایانه، مثلاً، ایدئولوگ نازی‌ها جولیوس استرایشر و مورخ صهیونیست بن صیون ناتانیاهو (پدر بنیامین) مشاهده کرد.

آژانس‌های مرتجع غربی از مقایسه اسرائیل با نازی‌ها آشفته می‌شوند؛ اما چرا و اِشکالِ این کار چیست؟ به هر حال، ما درباره رژیم‌هایی صحبت می‌کنیم که بر اساس ایدئولوژی نژادپرستانه، قتل‌عام‌های نژادی در مقیاس بزرگ انجام می‌دهند. البته تاریخ‌های خاص متفاوت‌اند، با این حال، ما در مورد شباهت‌ها در ماهیت، تاکتیک‌ها و جنایات صحبت می‌کنیم.

معمولاً، آنچه برای بسیاری از رژیم‌های غربی (یعنی حامیان اسرائیل) بیش از هر چیز ممنوع است، عادی‌سازی حق مقاومت مردم تحت استعمار و تحت اشغال است (آنها دوست دارند مقاومت در برابر استعمار، اشغال و آپارتاید را «تروریسم» بنامند)، اما اینجا این مورد نظر نیست. ظاهراً اینجا نکته دردناک انتقاد شدید از مستعمره صهیونیستی است.

شباهت‌های سرکوب نازی‌ها و اسرائیل از سانسور رسانه‌ای آغاز می‌شود، به «بسترزدایی» یا اخراج از کار گسترش می‌یابد و حتی شکل مجازات‌های کیفری به خود می‌گیرد. منطق این امر نوعاً ابهام‌آمیز است و به ادعا‌های کلی «قانون‌شکنی» رجوع داده می‌شود که به خودی‌خود بی‌معنا است.

سؤاستفاده و خشونتِ بیهوده مسلماً امری ضداجتماعی است؛ اما، این واقعیت که برخی افراد ممکن است از اظهارات سیاسی رنجیده شوند نیز به خودی‌خود معنای چندانی ندارد. در واقع چیزی وجود دارد به نام جُرم «مفید»، عمل تحریک‌آمیزی که ممکن است سبب خیر شود، مثلاً، ممکن است مردم با برملا شدن پیامدها یا ماهیت دیدگاه سیاسی خود دچار احساس شرمندگی شوند. این بخشی از بحث‌های روزانه مربوط به اسرائیل است.
بیائید با دقت بیشتری به مخالفت‌های اساسی احتمالی مقایسه نازی‌ها با اسرائیل نگاه کنیم.

۱- استدلال‌های اصلی علیه این همسان‌سازی‌ها

نخست، این تصور وجود دارد که هر اشاره‌ای به رژیم نازی برای ترویج فاشیسمِ سبک آلمانی است، که ممکن است مردم را مضطرب کند. ترویج نازیسم در حال حاضر در بسیاری از کشورها یک جرم سیاسی محسوب می‌شود. اینکه آیا ممنوع کردن نازیسم و فاشیسم بهترین راه جلوگیری از آن است یا خیر، بحث دیگری است؛ مسأله من در این مقاله، مقایسه است.

دوم، این ایده که ترویج یا حتی ذکر فاشیسمِ سبک آلمانی موجب اهانت و ارعاب قربانیان تاریخی آن است، به ویژه روس‌ها، یهودیان، لهستانی‌ها، روماها (کولی‌ها)، و دیگران. در بحث حاضر، تصور می‌شود که [این مقایسه] یهودیان را مورد توهین قرار می‌دهد و شاید آن‌ها را مرعوب کند. ارعاب اتهام خاصی است که باید آن را در شرایط خاص معنا و تعبیر کرد؛ نمی‌توان آن را به سادگی با وجود نمادهای معینی استنتاج کرد. با این حال، «تجلیل از نازیسم» موضوعی است که شایسته توجه است.

سوم، مقایسه اسرائیلی‌ها با نازی‌ها انتقادی شدید است که می‌تواند احساسات اسرائیلی‌ها را که برخی از آن‌ها والدین یا پدر و مادر بزرگ‌هایی که قربانی آلمان نازی بوده‌اند، جریجه‌دار کند. با این حال، از آنجایی که شباهت‌های موجهی در ماهیت و تاکتیک‌ها وجود دارد، و از آنجایی که هشدارها در مورد فاشیسم به وضوح به نفع عموم است، توهین ناشی از این روش، نامربوط و احتمالاً مفید است. بسیاری از جنایات اسرائیلی‌ها، ماهیتاً، اگر نه هنوز از نظر مقیاس، در واقع شبیه جنایات آلمان نازی است. ایدئولوژی نژادپرستانه مبنایی برای تبعیض سیستماتیک و به دنبال آن قتل‌عام نژادی در هر دو مورد به وجود آورده است. اگر اسرائیلی‌ها از این موضوع رنجیده خاطر باشند، احتمالاً می‌تواند چیز خوبی باشد، و آن‌ها را تحت فشار قرار دهد تا در حمایت خود از رژیم اسرائیل تجدید نظر کنند. به طور کلی، از مطالعه جامع رژیم‌های فاشیستی می‌توان چیزهای زیادی آموخت.

چهارم، می‌گویند این ادعا که اسرائیلی‌ها مانند نازی‌ها هستند، یک تهمت عمومی به همه یهودی‌ها است: یک شعار ضد یهودی یا بخشی از چیزی است که اغلب «ضد سامی» نامیده می‌شود. این ادعا این فرض مشکوک را در خود جای می‌دهد که اسرائیل یعنی یهودیان.

از نظر تبارشناسی ، ضدیت با نژاد سامی (anti-Semitism) واژه‌ای اروپامحور برای گسترش عقاید ضد یهودی است. در اروپا، یک دیدگاه متعصبانه و نادرست مبنی بر اینکه یهودیان، خارجی و اهل «خاور میانه» هستند، وجود داشت. صهیونیست‌های اروپایی این ایده را احیا کردند. اما درست‌تر این است که «سامی»، به چندین گروه زبانی اشاره دارد که بزرگ‌ترین آنها عربی و امهری و به دنبال آن عبری (زبانی باستانی که برای استفاده در «اسرائیل» احیا شد) و برخی دیگرند.

انتقاد شدید از «اسرائیل»، توهین به یهودیان نیست. بسیاری از شخصیت‌های برجسته یهودی، نازی‌ها و اسرائیل را هم‌تراز می‌دانند، ولی معادل‌سازی یهودیان و اسرائیل را رد می‌کنند. در واقع، بسیاری از این ادعا که «اسرائیل» نماینده یهودیان است آزرده‌خاطر شده‌اند. مثلاً، اکثر یهودیان آمریکای شمالی از نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، خوششان نمی‌آید و منتقد سیاست‌های اسرائیل هستند.

برای انتقاد از «اسرائیل» نباید یهودی بود، شایسته است تا توجه داشته باشیم که شمار زیادی از شخصیت‌های برجسته یهودی، از جمله بازماندگان هولوکاست، از شباهت‌های اسرائیل با نازی‌ها صحبت می‌کنند. اعتبارزدایی از بحث شبیه‌سازی تحت عنوان «ضد سامی» بودن صادقانه نیست، چرا که تلاشی برای پنهان کردن جنایات رژیم اسرائیل و سلب اعتبار از برجسته‌ترین و باتجربه‌ترین شخصیت‌های یهودی است که تشابه اسرائیل و نازی‌ها را مورد تأیید قرار می‌دهند.

۲- «تجلیل از نازیسم»

باور به این استدلال که صحبت کردن از فاشیسمِ آلمان اهانت به یا ارعاب قربانیان تاریخی آن است، از سوی رژیم‌های غربی که عمدتاً با پیشنهادهای متوالی روسیه در سازمان ملل برای «مبارزه با تجلیل از نازیسم» مخالفت کرده‌اند، دشوار است. در سال‌های اخیر این پیشنهاد با اکثریت زیاد به تصویب رسیده است، مثلاً در سال ۲۰۲۲ میلادی با ۱۲۰ رأی موافق، ۵۰ رأی مخالف و ۱۰ رأی غایب. بلوک مخالف شامل استرالیا، کانادا، فرانسه، آلمان، ژاپن، لهستان، اسپانیا، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا بود. آمریکا، که ۱۰ سال تمام به قطعنامه‌های ضد نازی رأی منفی داده است، ادعا می‌کند که هدف طراحان ایده «مبارزه با تجلیل از نازیسم»، «مشروعیت بخشیدن به گفتمانی مبتنی بر اطلاعات نادرست» است.

در حالی که روسیه و سلف آن، اتحاد شوروی، کانون اصلی جاه‌طلبی‌های استعماری آلمان نازی بودند، و حتی واشنگتن‌پست نیز در تصدیق می‌نویسد: «تقریباً ۲۶میلیون شهروند شوروی، از جمله ۱۱میلیون سرباز، در طول جنگ جهانی دوم جان باختند»، ایالات متحده این کشور را مخالف راهبردی [خود] معرفی می‌کند.

ایالات متحده آمریکا و ناتو که به نوبه خود دارای سابقه همکاری با آلمان نازی، چه قبل و چه در طول جنگ جهانی دوم هستند، پس از جنگ افسران و دانشمندان نظامی نازی را جذب کردند.

ایالات متحده و ناتو همچنین در کودتای ۲۰۱۴ در کی‌یف و پس از آن، از گروه‌های ناسیونالست افراطی اوکراینی طرفدار نازی‌ها در جنگ نیابتی خود علیه روسیه استفاده کردند. گروه‌هایی که در حمله آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی با کمک به نازی‌ها، نقش فعالی در مرحله اول هولوکاست – کشتار روس‌ها، لهستانی‌ها، یهودیان و دیگران داشتند. حساسیت غربی‌ها نسبت به یادآوری پیوندهای نازی‌ها به طرز عجیبی نشان‌دهنده دلایل پنهان محکوم نکردن نازیسم در سازمان ملل توسط آن‌هاست.

۳- ایدئولوژی نژادپرستانه، تبعیض سیستماتیک و قتل‌عام نژادی

اسرائیل و نازی در ماهیت و تاکتیک‌هایی که ایدئولوژی نژادپرستانه، تبعیض سیستماتیک، قتل‌عام نژادی و نسل‌کشی را شامل می‌شوند، هم‌سان هستند. حکم حقوقی بریتانیا در مورد دیوید میلر، دانشمند ضد صهیونیست، با تظاهر به مسلک لا اَدری (ندانم‌گرایی)، این ایده را که ضدیت با صهیونیسم مجموعه دیدگاه‌های «شایسته احترام در یک جامعه دموکراتیک» است مورد تأیید قرار داد. این حکم در بریتانیا عملاً تلاش‌ها برای یکسان دانستن ضد صهیونیسم با ضد یهود را ناکام گذاشت.

صهیونیسم مانند نازیسم با ایدئولوژی نژادپرستانه افراطی آغاز می‌شود. ما شاهد شباهت‌های تکان‌دهنده‌ای بین نژادپرستی ذات‌گرایانه مثلاً ایدئولوگ نازی، جولیوس استرایشر و تاریخ‌نویس صهیونیست، بن صیون نتانیاهو (پدر بنیامین نتانیاهو) هستیم. آن‌ها با شیطانی جلوه دادن دشمنان «نژادی» خود، طبقاتی از افراد برتر و افراد کهتر می‌سازند.

استرایشر می‌نویسد: «سرشت یهودیان از نوع خاصی بود … نزول‌خواران چه کسانی بودند؟ آن‌ها کسانی بودند که توسط شخص مسیح از معبد بیرون رانده شدند … [آن‌ها] هرگز کار نمی‌کردند بلکه با تقلب زندگی می‌کردند … خدای یهودیان … خدای نفرت است.» به همین نحو، بن صیون نتانیاهو در مورد اعراب نوشت، «عرب ذاتاً … به هیچ قانونی احترام نمی‌گذارد … در بیابان هر کاری که دلش بخواهد انجام می‌دهد. میل به جنگ در ذات عرب است. او ذاتاً یک دشمن است … بی‌اعتنا به نوع مقاومت… و بهایی که خواهد پرداخت. وجودش یعنی جنگ دائمی.»

این ایدئولوژی‌های نژادپرستانه شالوده مشترکی را برای تبعیض سیستماتیک و به دنبال آن پاکسازی قومی، نسل‌کشی آنانی که وزیر اسرائیلی «حیوانات انسان‌‌نما» می‌خواند، به وجود می‌آورد. «علمِ» نژادی بسیاری از صهیونیست‌ها را مجذوب خود کرده است، چنانکه آزار و اذیت یهودیان در آلمان، نازی‌ها را شیفته کرده بود. این ایدئولوژی مبنایی برای مأموریت‌های دولتی و سیاسی ایجاد می‌کند. گروه اسرائیلی عداله (مرکز حقوقی برای احقاق حقوق اقلیت عرب در اسرائیل) به بیش از ۶۰ قانون تبعیض‌آمیز نژادی در اسرائیل استناد می‌کند که ممنوعیت ازدواج‌های مختلط (آمیزش نژادی)، مجازات خانواده‌های فلسطینی سنگ‌پران، و تخریب خانه‌های خانواده‌هایی که به دلیل برخی تخلفات امنیتی محکوم شده‌اند را شامل می‌شود. این نژادپرستی سیستماتیک و پیامدهای آن به انتشار گزارش‌هایی منجر شده است که «اسرائیل» را رژیمی آپارتاید معرفی می‌کنند.

تا سال ۲۰۲۴ شش گزارش مستقل که اسرائیل را به جنایتِ آپارتاید متهم می‌کرد، وجود داشت. آپارتاید جنایت علیه بشریت است که بنا بر گزارش ریچارد فالک و ویرجینیا تیلِی در سال ۲۰۱۷ برای سازمان ملل، جامعه بین‌المللی را ملزم به برچیدن این رژیم جنایتکار می‌کند. این اتهام حقوقی، با وجود قطعنامه‌های پی در پی شورای امنیت سازمان ملل از سال ۱۹۶۷، تردیدهای جدی در مورد امکان پیگیری به اصطلاح «راه حل دو کشوری» ایجاد می‌کند.

تشدید الگوی رفتار نژادپرستانه، باعث شده است تا یک ژنرال ارشد اسرائیلی سرزمین‌های اشغالی را با آلمان نازی دهه ۱۹۳۰ مقایسه کند. درست قبل از قیام ۷ اکتبر ۲۰۲۳، آمیرام لِوین، ژنرال سابق اسرائیلی، با اشاره به وضعیت کنترل زندگی فلسطینی‌ها در کرانه باختری، آن را با آلمان نازی در دهه ۱۹۳۰ مقایسه کرد: «گفتن آن برای ما دشوار است، اما حقیقت دارد … به اطراف هبرون (الخلیل) نگاه کنید، به خیابان‌ها نگاه کنید، خیابان‌هایی که تنها برای یهودیان است و اعراب اجازه استفاده از آنها را ندارند. این دقیقاً همان چیزی است که در کشورهایی شبیه آن اتفاق افتاد. آمیرام لوین با انتقاد از دولت گفت، دورِ نخست‌وزیر نتانیاهو را «گروهی از مسیحیان جنایتکار سابق ـــ جوانان مذهبی افراطی شهرک‌نشین بالای تپه (hilltop youth) ـــ گرفته‌اند، افرادی که حتی معنی دموکراسی را نمی‌دانند».

در ایدئولوژی نژادی هر دو مورد، شاهد فرا رفتن از تبعیض سیستماتیک به قتل‌عام نژادی هستیم. تبعیض ضد یهودی و قتل‌عام نژادی آلمان نازی به‌خوبی شناخته شده است. به همین منوال اسرائیلی‌ها، دست‌اندر کار هم تبعیض‌های سیستماتیک و هم قتل‌عام‌های نژادپرستانه در طول دهه‌ها بوده‌اند: از دوره اول در سال‌های ۱۹۴۸ موسوم به نکبت (فاجعه) در نگاه فلسطینیان، تا آشکارترین قتل‌عام‌های اخیر در حمله‌های پی در پی به نوار غزه، پس از تخلیه شهرک‌های استعماری در سال ۲۰۰۵.

در سال ۲۰۰۸ حدود ۱۴۰۰ فلسطینی و ۱۳ اسرائیلی کشته شدند، در سال ۲۰۱۴ میلادی ۲۱۰۰ فلسطینی و ۷۳ اسرائیلی (۶۷ تن از این افراد نظامی بودند) در غزه کشته شدند. در تهاجم سال ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ بیش از ۴۰هزار فلسطینی در غزه توسط اسرائیلی‌ها به قتل رسیدند که بیش از دو سوم آن‌ها زن و کودک بودند.

در ژانویه ۲۰۲۴، پس از طرح پرونده نسل‌کشی «اسرائیل» توسط آفریقای جنوبی، دادگاه بین‌المللی عدالت تصریح کرد که «اسرائیل» به طور قابل قبول و انکارناپذیری در حال ارتکاب نسل‌کشی در غزه است. با این وجود، که اهمیت فزاینده مقاومت مستقیم و فشار (افکار) عمومی را نشان می‌دهد، رژیم هنوز مورد بازخواست قرار نگرفته است.

۴- شخصیت‌های برجسته یهودی بازمانده از هولوکاست، ضمن رد همسان‌سازی یهودی با صهیونیست، رژیم اسرائیل و رژیم نازی را همسان می‌دانند

همسان‌سازی نادرست یهودیان با «اسرائیل»، و استدلالِ گروه‌های صهیونیست از جمله ائتلاف بین‌المللی یادبود هولوکاست (IHRA) و «تعریف کاربردی ضد سامی» پیشنهادی این گروه ، مغلطه‌ای جدی است که از سوی بسیاری از شخصیت‌های یهودی، شامل بازماندگان هولوکاست که «اسرائیل» را با نازی‌ها همسان می‌دانند، رد شده است.

گروهی دیگر، پژوهشگران تاریخ هولوکاست، مطالعات یهودی و مطالعات خاورمیانه، پیش‌نویس منشور جایگزینی را به نام بیانیه ضدسامی اورشلیم (JDOA) تهیه کرده‌اند که می‌گوید، «ائتلاف بین‌المللی یادبود هولوکاست» (IHRA) «تأکید بی موردی بر «اسرائیل» دارد».

این نویسنده پیش‌تر استدلال کرده است که مقاله «ائتلاف بین المللی یادبود هولوکاست» «به طور ناامیدکننده‌ای یهودیان را با اسرائیل اشتباه می‌گیرد و در پی سلب صلاحیتِ منتقدینِ اسرائیل است.» نژادپرستی را نمی‌توان به گونه‌ای بازتعریف کرد که گروه مورد علاقه شهرک‌نشینان از آن معاف شوند، به ویژه زمانی که از سوی چندین تحلیل‌گر مستقل به عنوان معماران شکل جدیدی از آپارتاید، شناسایی شده باشند.

ما باید نسبت به بسیاری از منتقدان یهودی صهیونیسم و «اسرائیل» توجه ویژه‌ای داشته باشیم. بسیاری از یهودیان، از این که امروز به آن‌ها گفته شود بنیامین نتانیاهوی جنایتکار آنها را نمایندگی می‌کند، وحشت دارند. هزاران نفر از یهودیان در ایالات متحده پس از پخش زنده نسل‌کشی در غزه در شبکه‌های مجازی، دست به تظاهرات زدند و با صدای بلند گفتند «به نام ما، نه!».

صهیونست‌ها، با تهیه توافقنامه مشترک هاوارا (انتقال) ۱۹۳۳-۱۹۳۹ برای انتقال یهودیان و سرمایه‌هایشان به فلسطین، و تلاش جریان‌های اصلی یهودی، با سازماندهی بایکوت بین‌المللی آلمان نازی در دهه ۱۹۳۰ مخالفت کردند. بنا براین، صهیونیست‌ها در همان سال‌های اولیه مبارزه یهودیان علیه رژیم نازی را رها کردند.

شخصیت‌های یهودی و غیر یهودی، حتی پیش از ایجاد اسرائیل، به شباهت‌های آن با آلمان نازی اشاره می‌کردند. ادوارد اسپیر، سیاست‌مدار انگلیسی طرفدار اعراب نوشت: «صهیونیسم سیاسی آن گونه که امروز در فلسطین تجلی یافته، همان آموزه‌هایی را تبلیغ می‌کند که هیتلر … سیاست صهیونیستی در فلسطین ویژگی‌های مشابه زیادی به فلسفه نازی‌ها دارد… سیاست‌های هِرِنفولک (Herrenvolk) … نظریات نازی لِبِنسرام (Lebensraum) نیز در فلسفه صهیونیستی بسیار مشهود است … آموزش جوانان در هر دو سازمانی که صهیونیست‌ها و نازی‌ها طراحی کرده‌اند بسیار مشابه یکدیگرند.»

مقایسه اسرائیل با نازی‌ها توسط روشنفکران برجسته‌ای مانند آلبرت انیشتن و‌هانا آرنت انجام گرفت که نسبت به ویژگی‌های فاشیستی بنیانگذاران رژیم اسرائیل به ویژه پیشینیان حزب لیکود هشدار دادند. آن‌ها نسبت به حزب سیاسی اسرائیل به رهبری مناخیم بگین که «سازمان، روش، فلسفه سیاسی و خواست‌های اجتماعی وی به نازی‌ها و فاشیست‌ها نزدیک است»، هشدار دادند.

صهیونیسم البته یک سنت دینی یهودیت نیست، بلکه عمدتاً توسط یهودیان غیر مذهبی مانند بنیانگذار آتئیست آن، تئودور هرتزل، که پروژه استعماری یهودیان از نیل تا فرات را در سر می‌پروراند، شروع و حفظ شد. بعدها، یهودیان ضد صهیونیست و لیبرال صهیونیست، از جمله بازماندگان هولوکاست، با استفاده از مقایسه‌های نازی و فاشیسم، اسرائیل را قاطعانه رد کردند. آنها هر دو را دیده بودند و به وضوح نمی‌خواستند با رژیمی مرتبط باشند که ویژگی‌های نازی‌های منفور را برگزیده بود.

یک گروه یهودی بریتانیایی، صدای یهودیان برای کارگر، به ۱۳ تن از بازماندگان یهودی هولوکاست استناد کرده است که سیاست‌های اسرائیل را با سیاست‌های آلمان نازی مقایسه می‌کنند. برخی از آن‌ها از این که ایده‌آل آن‌ها از یک «اسرائیل» انسانی به سطح رفتارهای نازی‌گونه سقوط کرده است، وحشت کردند و برخی به شدت ضد صهیونیست بودند. همه آنها اسرائیل را با رژیم نازی مقایسه کرده‌اند.

برای مثال، دکتر گابور ماته، از اینکه «رؤیای زیبای او از اسرائیل» و «رستگاری یهودیان» به یک کابوس تبدیل شده است، اظهار تأسف می‌کند. فلسطینی‌ها امروز از همان تکنیک‌های مقاومت پارتیزان‌های یهودی که در طول جنگ جهانی دوم در مقابل نازی‌ها به کار می‌بستند، علیه سرکوب‌گران خود استفاده می‌کنند. دکتر اسرائیل شاهاک نیز به همین ترتیب آرزو داشت ببیند که «اسرائیل تمایل نازی‌گونه به سلطه، از جمله سلطه بر فلسطینی‌ها، را کنار بگذارد تا به مکانی زیبا برای اسرائیلی‌ها تبدیل شود». این اظهارات منعکس‌کننده ایده‌آل تخیلی «راه حل دو دولتی» است.

سایر بازماندگان هولوکاست، در حالی که همسان‌سازی با نازی‌ها را مطرح می‌کنند، با هر شکلی از «دولت یهود» مخالفت می‌کنند. استفان کاپوس – مانند گابور ماته هر دو لهستانی – می‌گوید که «استفاده از خاطره هولوکاست به شیوه‌ای که دولت اسرائیل برای توجیه آنچه بر سر مردم غزه می‌آورد، توهین کامل به یادبود هولوکاست است، و این شامل همسان‌نمایی یهودیت با صهیونیسم نیز می‌شود.»

به همین ترتیب، پروفسور سییِف استرن هل، بازمانده هولوکاست می‌گوید «در «اسرائیل» نه فقط یک فاشیسم اسرائیلی در حال رشد است، بلکه نژادپرستی مشابه نازیسم در مراحل اولیه آن است»، در حالی که روبن مسکوویتز می‌گوید «آنچه من در طول هولوکاست رومانی از سر گذراندم، با آنچه کودکان فلسطینی تحت محاصره تجربه می‌کنند، قابل مقایسه است.»

هاژو مایر، فیزیکدان فقید آلمانی هلندی، یکی از بازمانگان مشهور هولوکاست، بارها شباهت اسرائیل با آلمان نازی را تأیید کرد. وی گفت: «من می‌توانم با جوانان فلسطینی احساس همدردی کنم. من می توانم فهرستی از شباهت‌های آلمان نازی و اسرائیل بنویسم، تسخیر زمین و اموال، محروم کردن مردم از دسترسی به فرصت‌های آموزشی، و مقاومت در برابر دستیابی به امرار معاش به منظور نابودی امید در آنها، همگی با هدف بیرون راندن مردم از سرزمین خود.»

دکتر رودولف ورِبا، بیوشیمیدان فقید اسلواک، انتقاد خود از صهیونیسم را با توجه به همکاری مستقیم صهیونیست‌ها با نازی‌ها یک گام فراتر می‌برد. او در آوریل ۱۹۴۴ از آشویتس فرار کرد و پس از آن مدتی را صرف افشای این همکاری کرد، به ویژه نقش رودولف کاستنر، وکیل مجارستانی که در مورد اخراج یهودیان از اروپا با آدولف آیشمن برای ایجاد توافقنامه هاوارا (انتقال) مذاکره کرد و کسانی را که باقی مانده بودند، رها کرد.

به گفته دکتر ورِبا، «جنبش صهیونیستی در اروپا نقش بسیار مهمی در نابودی دسته‌جمعی یهودیان ایفا کرد…
نازیسم و صهیونیسم یک وجه اشتراک داشتند، هر دوی آنها مدعی بودند که یهودیان به اروپا تعلق ندارند». تاجران ثروتمند یهودی اولین کسانی بودند که وسیله خروج خود (از اروپا) را خریدند.

دکتر ورِبا در مورد کاستنر و گروه مجارستانی‌اش می‌گوید: «این گروه کوچک خائن می‌دانستند که چه بر سر هم‌کیشان آنها در اتاق‌های گاز هیتلر خواهد آمد و زندگی خود را به قیمت سکوت خریدند… و معاملات کثیف و زشت‌شان به همین جا ختم نشد. کاستنر چندین هزار دلار به آیشمن پرداخت و آیشمن با این ثروت اندک توانست آزادی خود را بخرد و هم‌زمان با فروپاشی آلمان خود را به آرژانتین برساند».

منبع: المیادین انگلیسی / ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴

https://english.almayadeen.net/articles/opinion/nazi-israeli-parallels-are-appropriate-and-salutary

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *