نوروز، اگرچه سرآغاز سال نو است، اما خود، کهنترین نغمه هستی در این سرزمین است؛ پهلوانی که قرنهاست در گذرِ تاریخ ایستاده و هر ساله در آغاز بهار، با جامهای از طراوت و روشنی، شکوهِ ماندگاریاش را به رخِ زمانه میکشد. از ژرفای تاریخ میآید، از راهی که نشانی از فرسودگی در آن نیست. بر شانههای خود خاطراتِ قرون را حمل میکند، از سردیِ ایام و تلخیهای روزگار عبور کرده، اما همچنان زنده، استوار و سرشار از امید باقی مانده است. او حامل پیام شادیبخش زایش و رویش دوباره از دل سردیها و سیاهیها است.
نوروز جامهای هزار رنگ بر تن دارد، اما رنگی که بیش از همه نمایان است، رنگِ ایران است. او نشانه پایداری این سرزمین، گواهی بر تابآوریاش در برابر توفانهای تاریخ و سَنَدی زنده از حیات و جوانیِ ملتی است که ریشههایش در خاکی کهن، اما نگاهش به آینده دوخته شده است.
نوروز را باید با امید و آرزو آغاز کرد. باید خواست که نیکی بر بدی چیره شود، راستی بر دروغ پیروز گردد، روشنایی بر تاریکی غلبه کند. باید آرزو کرد که فقر و ستم از این دیار رخت بربندند و بهجای آن، رفاه و آرامش در خانهها جاری شود. باید خواست که دلها از کینه تهی شوند و دستها در یاری یکدیگر فشرده گردند.
بهار در آواز گنجشکان متجلی میشود، در زلال چشمهساران انعکاس مییابد، از خلیج همیشه فارس سربرمیآورد و برفهای البرز را به نرمی میتکاند. رودها از خواب زمستانی برمیخیزند و دشتهای سرزمین پدری، جامه شقایق بر تن میکنند. سال کهنه پشت سر میماند و ایرانیان، در هر کجای جهان که باشند، دعای جاودان سرزمینشان را زمزمه میکنند:
خدایا، ایران را از دروغ و ریا، خشکسالی و جنگ محفوظ دار.
اینک که سالی دیگر از راه رسیده، آرزو داریم که روزگارتان به رنگِ شکوفههای بهاری، روشن و دلپذیر باشد. باشد که این سال، سالی خالی از پلیدی و زشتی، سرشار از مهر و امید، و آکنده از آرامش و نیکی برای همه ایرانیان باشد. باشد که در این بهار، دلها به هم نزدیکتر، سفرهها پر رونقتر، و فردایمان روشنتر از دیروز باشد.
نوروز بر همه مردمان این سرزمین خجسته باد!