متحد و نیرومند علیه توطئه‌های دشمن خارجی و ضدانقلاب داخل مبارزه کنیم

با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا، بار دیگر موضوع مذاکره یا معامله با ایران در مرکز توجه سیاست‌گزاران طرفین قرار گرفته است.

اهمیت این موضوع زمانی آشکار می‌شود که سیاست کلی آمریکا و متحد منطقه‌ای آن اسرائیل پیرامون ایران را در نظر بگیریم. پیدایش قطب‌های جدید و مناسبات در حال تغییر میان آمریکا و کشورهای جهان، اهمیت ایران به‌عنوان کشوری مستقل و نقش‌آفرین در جغرافیای سیاسی غرب آسیا را دو چندان کرده است. از این رو، عناد و دشمنی پایان‌ناپذیر غرب به رهبری آمریکا با ایران نیز وارد مرحلۀ تازه‌تری شده است.

آمریکا و اسرائیل که ایران را خطر اصلی علیه منافع و برنامه‌های خود در غرب آسیا می‌دانند، همواره برای بازگرداندن چرخ انقلاب به عقب و فروپاشاندن استقلال سیاسی کشور در کار بوده‌اند. آن‌ها پس از توطئه‌های گوناگون دهۀ ۶۰ علیه انقلاب ایران و سپس فعال ساختن رسانه‌ها و محافل ضدانقلاب در خارج و داخل کشور، امروز دو گزینۀ اصلی علیه ایران را در دستور کار دارند: گزینۀ پرهزینۀ نظامی و جنگ؛ و گزینۀ کم‌هزینه‌تر سیاسی برای تغییر قدرت سیاسی در داخل و واگذاری آن به ایادی داخلی خود.

با توجه به بحران همه‌جانبه‌ای که هم‌اکنون آمریکا و اسرائیل و متحدان غربی آن‌ها در آن به‌سر می‌برند، گزینۀ کم‌هزینه‌تر می تواند انتخاب نخست آن‌ها برای پیشبرد مقاصد خود در ایران باشد. با تغییر قدرت سیاسی در کشور، هم می‌توانند به مبارزات ضدامپریالیستی در ایران خاتمه دهند و هم با وارد کردن ایران به بلوک خود، در برابر قطب‌های نوظهوری مانند چین و روسیه برگ برنده‌ای در دست داشته باشند.

با نگاهی به سیر تحولات اقتصادی و سیاسی ایران و رویدادهای تروریستی در کشور، می‌توان مسیر چنین سیاستی را دنبال کرد. بسترسازی برای پیشبرد چنین سیاستی از زمان جنگ تحمیلی آغاز شده و امروز به درجه‌ای از آمادگی رسیده است که دشمنان ایران می‌توانند روی آن حساب کنند. صحنه‌گردانان این سیاست در داخل کشور ، اولیگارش ها و سرمایه داران نئولیبرال غرب پرست هستند که تمامی منافع اقتصادی شان با اقتصاد غرب گره خورده است. این دسته از سرمایه داران ایران خود را در حلقۀ جهانی بودن و جهانی شدن تعریف می‌کنند. شاید این سیاست اقتصادی در دوره‌ای که آمریکا قدم از جهانی شدن پا پس کشیده و با تکیه بر ناسیونالیسم برای احیای آمریکای بزرگ تلاش می‌کند، با سیاست کنونی ترامپ ناهمخوان باشد. اما آمریکا جهت مقابله با قطب‌های رقیب، به آن‌ها نیاز دارد. لذا پایگاه اجتماعی آمریکا در ایران، طیف ضدانقلاب غرب‌گرا، شامل صاحبان سرمایه‌های کلان وابسته به نهادهای اقتصادی غرب و پاره‌ای از جناح های سیاسی شناخته شده در کشور، هستند. بی‌جهت نیست که این روزها صدای امثال حسین مرعشی‌ها برای دعوت از سرمایه‌داران آمریکایی برای سرمایه‌گذاری در ایران بلند شده و برخی رسانه‌های داخل نیز آن سیاست را پوشش می‌دهند.

اکنون که بار دیگر موضوع مذاکرات میان ایران و آمریکا روی میز گذاشته شده، این نیروی ضدانقلاب کوشش می‌کند بر روند گفتگوهای میان ایران و آمریکا اثر بگذارد. شیوۀ امروزی آن‌ها برای تغییر موازنۀ قوا به‌سود غرب، قبضۀ بیش از پیش اقتصاد کشور و فتح خاکریزهای دفاعی ایران در قوای مقننه و مجریه است. توطئهٔ انحلال مجلس، که اخیراً از طرف مرتضی الویری شهردار سابق تهران به میان آمده است، یکی از آن ترفندهای ضد ملی است.

رویدادهایی از این قبیل به‌خوبی نشان می دهد که گزینۀ فعلی آمریکا علیه ایران، گزینه‌ٔ سیاسی و فعال کردن گسل‌های داخل از طریق فعال‌سازی محافل اقتصادی سیاسی غرب‌پرست و رسانه‌های مربوط به آن‌ها است. تأکید رهبر انقلاب در سخنان اخیر خود بر بیشینه بودن خطر شرارت دشمن از درون نیز بر این واقعیت صحه می‌گذارد.

یکی از دستاویزهای این نیروی ضدانقلابی در داخل ایجاد شوک های اقتصادی، سیاه‌نمایی، وارونه‌سازی واقعیات، ایجاد ترس و ناامیدی، و هیاهو بر سر اوضاع اقتصادی ناکارآمد ایران است، که مسبب اصلی آن خودشان هستند. این هیاهو به‌حدی است که امثال جواد ظریف مستقیماً از خطر فروپاشی نظام سخن می‌گویند و با ایجاد هراس، زمینۀ روانی تسلیم‌طلبی و مماشات با آمریکا را در جامعه فراهم می‌کنند. آنها با اِعمال نفوذ در روند گفتگو و مذاکرات با آمریکا نیز قصد دارند، قدرت نظامی و دفاعی کشور را تسلیم غرب کنند و زمینه را برای تسلیم ایران خلع سلاح شده فراهم آورند.

گزینۀ پرهزینۀ نظامی و تحمیل جنگ به ایران و منطقه می‌تواند در پی شکست و یا حتی پیروزی آمریکا در پیشبرد گزینۀ اول به‌کار گرفته شود. اقدام به برخی عملیات محدود نظامی توسط اسرائیل علیه ایران، هم زمان با اجرای گزینۀ اول، نیز منتفی نیست. از این رو، دروغ پراکنی‌های ضدانقلاب ایران پیرامون ضرورت مصالحه با آمریکا برای پایان دادن به بحران‌های داخلی و زندگی در امن و امان و وفور نعمت، یک جنگ شناختی تمام‌عیار علیه منافع ملی ایران است. دشمنی آمریکا و متحد منطقه‌ای آن اسرائیل با ایران، تا پیاده شدن تمام و کمال نقشۀ آن‌ها برای شکست انقلاب ایران، ساختن خاورمیانۀ بزرگ، و تغییر جغرافیای سیاسی منطقه، ادامه خواهد داشت. تنها یک ایران قدرتمند نظامی و سیاسی و متکی بر اقتصاد غیروابسته و مردمی می‌تواند در برابر این برنامۀ دراز مدت غرب، ایستادگی کند.

«جمعی از هواداران اتحاد چپ ضد امپریالیست ایران» در عین حال که به وفاداری، هوشمندی، و فداکاری قوای نظامی و سیاسی میهن‌دوست و انقلابی کشور در خنثی کردن توطئه های دشمن باور دارد، وظیفۀ خود می‌داند که در این برهۀ حساس از سرنوشت کشور، با تمام قوا در برابر تسلیم‌طلبان و خائنان به منافع ملی کشور ایستادگی کند و مردم را برای آمادگی در برابر همۀ گزینه‌های دشمنان ایران، فراخواند. در این مهم، اتحاد و همراهی همۀ نیروهای میهن‌دوست عدالتخواه صرفنظر از باورهای متفاوت عقیدتی آن‌ها ضرورتی حیاتی دارد. ما می‌توانیم با اتحاد و امید در برابر توطئه‌های دشمنان خارجی نیرومند باشیم و همیاری ضدانقلاب داخل با آنان را خنثی کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *