«دولت فلسطینی وجود نخواهد داشت» و «اسرائیل بزرگ»؛ سایهٔ صهیونیسم تجدیدنظرطلب

پروفسور لیو ژونگمین از مؤسسهٔ مطالعات خاورمیانه دانشگاه مطالعات بین‌المللی شانگهای، تارنمای پیپر چین   

در ۲۷ اوت ۲۰۲۵، آنگونه که «ویژوال چاینا» گزارش داده، روبیو وزیر امور خارجه ایالات متحده با کاتز سعار خارجه اسرائیل، در واشنگتن دیدار کرد. پس از این دیدار، سعار در پاسخ به پرسش خبرنگاران دربارهٔ تشکیل دولت فلسطینی اظهار داشت: «دولت فلسطینی وجود نخواهد داشت.» این سخنان کاتز، هم‌راستا با «مأموریت میان‌نسلی» است که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در ۱۲ اوت به آن اشاره کرده بود.

در مصاحبه‌ای که در ۱۲ اوت صورت گرفت، شارون گال، نمایندهٔ سابق کنست اسرائیل، یک آویز با نقشهٔ «اسرائیل بزرگ» را به نتانیاهو نشان داد. وقتی از نتانیاهو پرسیده شد که آیا با این دیدگاه ارتباطی دارد، پاسخ داد: «من پیوندی عمیق با ایدهٔ «اسرائیل بزرگ» دارم؛ این یک مأموریت تاریخی و میان‌نسلی است.»

«اسرائیل بزرگ» مفهومی است که از زمان پیدایش صهیونیسم مدرن وجود داشته و به محدودهٔ جغرافیایی مورد نظر صهیونیسم برای احیای دولت یهودی اشاره دارد؛ یعنی «سرزمین اسرائیل» (Eretz Israel) از سواحل مدیترانه تا دو کرانهٔ رود اردن. پس از «جنگ شش‌روزه» در سال ۱۹۶۷، این اصطلاح به مفهومی برای توصیف اسرائیل و سرزمین‌های اشغالی آن تبدیل شد. محور اصلی این دیدگاه، دائمی کردن دستاوردهای جنگ ۱۹۶۷ است که در آن، تمامی بیت‌المقدس شرقی، کرانهٔ باختری، نوار غزه، صحرای سینا و بلندی‌های جولان به قلمرو جدید اسرائیل الحاق شوند. حتی برخی از صهیونیست‌های اولیه، سرزمین اردن را نیز جزء «سرزمین موعود» می‌دانستند.

در حالی که اسرائیل اعلام کرده عملیات نظامی خود را به تمام نوار غزه گسترش خواهد داد و برای اشغال کامل آن آماده می‌شود، اظهارات نتانیاهو دربارهٔ «اسرائیل بزرگ» فوراً با مخالفت شدید جهان عرب و اسلام، به‌ویژه کشورهای عربی همسایهٔ اسرائیل، روبرو شد.

طرح «اسرائیل بزرگ» که از سوی نتانیاهو در میانهٔ پیشبرد طرح اشغال غزه مطرح شده، به هیچ وجه یک اقدام لحظه‌ای یا بی‌مقدمه نیست، بلکه بر اساس برتری نظامی اسرائیل در «جنگ ششم خاورمیانه» (موسوم به دور جدید درگیری‌های اسرائیل و فلسطین) علیه حماس و کل «محور مقاومت» به رهبری ایران است. این طرح، با بهره‌گیری از ایدئولوژی ذاتی صهیونیسم، به‌ویژه صهیونیسم تجدیدنظرطلب، یک تنظیم راهبردی جسورانه در سیاست امنیتی و ملی اسرائیل محسوب می‌شود. هدف اصلی آن، تحقق رویای دیرینهٔ «اسرائیل بزرگ» از طریق توسعهٔ قلمرو، تقویت امنیت ملی اسرائیل و حتی شکل‌دهی یک «خاورمیانهٔ نوین» تحت سلطهٔ اسرائیل است.

صهیونیسم تجدیدنظرطلب یک ایدئولوژی راست‌گرای افراطی است که در دههٔ ۱۹۲۰ توسط زئو جابوتینسکی بنیان نهاده شد و رهبران اسرائیلی مانند مناخیم بگین، اسحاق شامیر و بنیامین نتانیاهو آن را در دوران معاصر دنبال کردند. ویژگی مشترک این ایدئولوژی، تأکید بر حق مطلق یهودیان بر «سرزمین اسرائیل»، انکار وجود عرب‌های فلسطینی و مشروعیت تشکیل دولت آنها، و نیز اعتقاد به فلسفهٔ قدرت‌گرایی است. صهیونیسم تجدیدنظرطلب، ریشهٔ فکری مواضع سرسختانهٔ دولت اسرائیل در قبال سرزمین‌های فلسطینی، بیت‌المقدس و شهرک‌سازی‌های یهودی است و همچنین علت اصلی رد «راه‌حل دو دولتی» محسوب می‌شود. از این رو، ایدهٔ «اسرائیل بزرگ» هیچ‌گاه از اندیشهٔ صهیونیسم تجدیدنظرطلب حذف نشده و به ایدئولوژی راهنمای نیروهای راست‌گرا مانند حزب لیکود در اسرائیل تبدیل شده است.

ایدهٔ «سرزمین اسرائیل» در تفکر جابوتینسکی

جنبش صهیونیسم تجدیدنظرطلب در دههٔ ۱۹۲۰، در دوران اوج درگیری‌های اعراب و یهودیان، توسط زئو جابوتینسکی تأسیس شد. این جنبش با محور قرار دادن مطالبهٔ «سرزمین اسرائیل» و تأکید بر اهمیت قدرت نظامی، چالشی جدی برای صهیونیسم چپ‌گرایی که در آن زمان ایدئولوژی غالب بود، ایجاد کرد. این جنبش همچنین منبع اصلی ایدئولوژیک و تشکیلاتی برای گرایش سیاسی راست‌گرای اسرائیل شد. سازمان‌های اصلی که از این جنبش منشأ گرفتند—سازمان سیاسی لیکود و سازمان نظامی ایرگون—تأثیری عمیق بر سیاست، دیپلماسی و به‌ویژه مسئلهٔ فلسطین گذاشتند.

مفهوم «سرزمین اسرائیل» که از عهد عتیق سرچشمه می‌گیرد، هستهٔ اصلی ایدئولوژی صهیونیسم تجدیدنظرطلب است. بر اساس سفر پیدایش، باب ۱۵، آیهٔ ۱۸، خداوند سرزمینی را از رود نیل تا رود فرات به نسل ابراهیم عطا کرد. همچنین، سفر اعداد، باب ۳۴، مرزهای چهارگانهٔ «سرزمین کنعان» را به‌دقت مشخص می‌کند. در مجموع، طبق این متون، «سرزمین اسرائیل» تقریباً بین دو کرانهٔ رود اردن و دریای مدیترانه در جنوب شرقی مدیترانه واقع شده است. با توجه به نامشخص بودن نام‌های باستانی در کتاب مقدس و تفاوت در توصیف آنها در بخش‌های مختلف، «سرزمین اسرائیل» از لحاظ جغرافیایی یک مفهوم مبهم باقی مانده است؛ اما به‌عنوان یک آرمان معنوی، به مطالبهٔ اصلی صهیونیسم تبدیل شد. افزون بر عهد عتیق، «پراکندگی بزرگ» (Diaspora) یهودیان نیز این ایده را تقویت کرد؛ رنج‌های طولانی‌مدت در دوران پراکندگی و تلفیق آن با مفاهیم مذهبی، یهودیان را به این باور رساند که روزی به سرزمین خود باز خواهند گشت و خانهٔ خود را بازسازی خواهند کرد.

در قرن نوزدهم، لئون پینسکر، یکی از پیشگامان صهیونیسم، ایدهٔ بازسازی دولت یهودی در «سرزمین اسرائیل» را مطرح کرد. سپس تئودور هرتزل، پدر صهیونیسم مدرن، «صهیونیسم سیاسی» را بنیان گذاشت که هدف آن، احیای یک دولت یهودی در «سرزمین اسرائیل» برای رهایی ملت یهود بود و فلسطین را مکانی مناسب برای این کار می‌دید.

جابوتینسکی ایدهٔ هرتزل را ادامه داد و بر تأسیس یک کیان خودمختار یهودی در «سرزمین اسرائیل» در دو کرانهٔ رود اردن، شامل بیت‌المقدس در کرانهٔ باختری و ماورای اردن در کرانهٔ شرقی، تأکید کرد. او باور داشت «بازخرید» «سرزمین اسرائیل» در دو کرانهٔ اردن نه تنها وظیفهٔ یهودیان، بلکه آزمونی برای رستگاری تمام بشریت است. جابوتینسکی بازگشت به «سرزمین اسرائیل» و تأسیس یک دولت خودمختار را بخش مهمی از حق تعیین سرنوشت یهودیان می‌دانست و تأکید می‌کرد که این حق آنهاست که به «سرزمین اسرائیل» بازگردند و دولت خود را دوباره تأسیس کنند.

علاوه بر این، «قوم برگزیدهٔ خداوند» مفهومی کلیدی در استدلال جابوتینسکی برای مشروعیت بخشیدن به صهیونیسم بود. او اشاره کرد که «سرزمین اسرائیل» هدیهٔ خداوند است و عرب‌ها که به ادیان دیگری باور دارند، طبیعتاً «قوم برگزیده» نیستند، بنابراین برای حکومت بر «سرزمین اسرائیل» مشروعیت ندارند. جابوتینسکی برداشت خاص خود را از «وطن ملی یهود» داشت که در بیانیهٔ بالفور در سال ۱۹۱۷ وعده داده شده بود؛ او معتقد بود این وطن باید شامل هر دو کرانهٔ رود اردن باشد و بیت‌المقدس و دیگر مکان‌های تاریخی مهم برای یهودیان نیز نباید از آن مستثنی شوند.

برای تسلط یهودیان بر فلسطین، جابوتینسکی نظریهٔ «دیوار آهنین» را مطرح کرد. او می‌گفت عرب‌ها هرگز به میل خود، صهیونیسم را نخواهند پذیرفت و تلاش می‌کنند مانع از تبدیل شدن فلسطین به «سرزمین اسرائیل» شوند. بنابراین، برای جلوگیری از بیرون راندن شهرک‌نشینان یهودی توسط اعراب، باید یک «دیوار آهنین» نفوذناپذیر ساخت. برای ساخت این «دیوار آهنین»، تقویت نیروی نظامی یهودیان ضروری است. تأثیر این ایده را می‌توان به‌وضوح در ساخت «دیوار حائل» توسط اسرائیل در فلسطین مشاهده کرد.

بگین، شامیر، و نتانیاهو: مدافعان و توسعه‌دهندگان ایدهٔ «سرزمین اسرائیل»

پس از جابوتینسکی، سیاستمداران اسرائیلی چون مناخیم بگین، اسحاق شامیر و بنیامین نتانیاهو، ایدئولوژی صهیونیسم تجدیدنظرطلب را گسترش دادند و آن را به ایدئولوژی اصلی حزب لیکود تبدیل کردند که تأثیری عمیق بر سیاست و دیپلماسی اسرائیل گذاشت.

بگین معتقد بود یهودیان دارای «حق تاریخی غیرقابل‌انکار» بر کل فلسطین هستند. این حق از پیمان خداوند با ابراهیم سرچشمه گرفته و از این رو، مقدس، ابدی و غیرقابل‌نقض است. او حتی تا جایی پیش رفت که قطعنامهٔ ۱۸۱ سازمان ملل در سال ۱۹۴۷ را که «سرزمین ما را تجزیه کرد، غیرقانونی» خواند و گفت اسرائیل «هرگز به رسمیت شناخته نخواهد شد.» بگین، عرب‌های فلسطینی و دیگر ملیت‌ها را «بیگانه» می‌دانست و تأکید داشت برای تحقق حقوق ملت یهود، «سرزمین اسرائیل» در هر دو کرانهٔ رود اردن باید «از کنترل غیرقانونی بیگانگان آزاد شود.» او مبارزهٔ نظامی را راه اصلی برای دستیابی به «تمامیت وطن» و حقوق یهودیان می‌دانست، نه مبارزهٔ سیاسی.

اسحاق شامیر، «هم‌رزم قدیمی» بگین، به سرسختی در میان سیاستمداران اسرائیلی شهرت داشت. او در سال ۱۹۸۰ که وزیر خارجهٔ اسرائیل شد، «سه اصل نه» را در مورد مناقشهٔ اعراب و اسرائیل مطرح کرد: «نه» به عقب‌نشینی از سرزمین‌های اشغالی در جنگ ۱۹۶۷، «نه» به به رسمیت شناختن سازمان آزادی‌بخش فلسطین و «نه» به به رسمیت شناختن بیت‌المقدس به‌عنوان سرزمینی عربی. در سپتامبر ۱۹۸۳، پس از استعفای بگین، شامیر نخست‌وزیر و رهبر حزب لیکود شد.

شامیر، ایدئولوژی صهیونیسم تجدیدنظرطلب را به‌طور قابل‌توجهی توسعه داد. اولاً، او بر اهمیت اشغال «سرزمین اسرائیل» با روش ساخت شهرک‌های واقعی تأکید کرد و گفت «تحقق صهیونیسم» به معنای اطمینان از این است که یهودیان می‌توانند در هر گوشه از «اسرائیل بزرگ» ساکن شوند. این تفکر یکی از ریشه‌های اصلی سیاست اسرائیل در گسترش مداوم شهرک‌سازی‌هاست. ثانیاً، او بر پیوستگی و ناگسستنی بودن تاریخ یهودیان و فلسطین تأکید داشت و هرگونه تلاش برای جدا کردن یهودیان از میهن تاریخی‌شان را «قتل تاریخ» می‌خواند. ثالثاً، او شدیداً با تشکیل دولت فلسطینی مخالف بود. شامیر معتقد بود که تشکیل دولت فلسطینی به معنای تأسیس «یک حکومت بیگانه» در «سرزمین اسرائیل» است که به‌شدت به حقوق ملت یهود آسیب می‌زند.

بنیامین نتانیاهو نیز ارتباط عمیقی با صهیونیسم تجدیدنظرطلب دارد و به رهبر اصلی حزب سیاسی لیکود تبدیل شده است. نتانیاهو بر تبدیل اسرائیل به «یک دولت-ملت یهودی» و تحقق هدف صهیونیسم تجدیدنظرطلب برای تأسیس «اسرائیل بزرگ» تأکید می‌کند. او به ایدهٔ «صلح از طریق قدرت نظامی» باور دارد و با طرح «سرزمین در برابر صلح» مخالف است. او همچنین «مبارزه با تروریسم» را به مسئلهٔ فلسطین مرتبط می‌کند، حماس را یک سازمان تروریستی می‌نامد و بر «کشتار هدفمند» رهبران آن اصرار دارد. تحت این سیاست‌ها، اسرائیل مواضع سرسختانه‌تری در قبال مسائل سرزمینی، پناهندگان، بیت‌المقدس و شهرک‌سازی‌ها در پیش گرفته است.

نکتهٔ قابل‌توجه این است که نتانیاهو همواره مشروعیت تشکیل دولت فلسطینی را انکار کرده است. او بر این باور است که نه تنها «هیچ‌گاه فلسطینیان» یا «دولت فلسطینی» در منطقهٔ فلسطین وجود نداشته، بلکه یک ملت یا فرهنگ فلسطینی نیز هرگز وجود نداشته است. در مورد مسئلهٔ سرزمینی، او با سازش‌های حزب کارگر مخالف است و تلاش می‌کند تا به هدف صهیونیسم تجدیدنظرطلب برای ایجاد «اسرائیل بزرگ» دست یابد.

در مورد صلح، نتانیاهو به فلسفهٔ قدرت‌گرایی باور دارد و تأکید می‌کند که صلح میان اسرائیل و اعراب تنها از طریق «صلح بازدارنده» محقق می‌شود. او معتقد است از زمان تأسیس اسرائیل، تعداد کشورهای عربی که علیه اسرائیل جنگیده‌اند، کاهش یافته و دلیل اصلی آن، قدرت نظامی قوی اسرائیل است که صلح را تضمین می‌کند؛ «هرچه اسرائیل قوی‌تر باشد، احتمال اینکه کشورهای عربی با صلح موافقت کنند بیشتر است.» بنابراین، نتانیاهو باور دارد تنها با قدرت اقتصادی و نظامی قوی می‌توان صلح را حفظ کرد و با طرح «سرزمین در برابر صلح» مخالف است.

ماهیت و پیامدهای مخرب «اسرائیل بزرگ»

با توجه به آنچه گفته شد، ماهیت اصلی صهیونیسم تجدیدنظرطلب، تأکید بر مالکیت کامل یهودیان بر «سرزمین اسرائیل»، تحقق صهیونیسم از طریق قدرت قوی، به‌ویژه برتری نظامی، و انکار وجود عرب‌های فلسطینی و حق آنها برای تشکیل دولت است.

جابوتینسکی به‌عنوان بنیان‌گذار، ایدئولوژی اصلی صهیونیسم تجدیدنظرطلب را پایه‌ریزی کرد. هدف او، تأسیس یک کیان خودمختار یهودی در «سرزمین اسرائیل» در دو کرانهٔ رود اردن بود و برای رسیدن به این هدف، یهودیان باید با ساخت «دیوار آهنین» بر «سرزمین اسرائیل» تسلط یابند.

بگین، شامیر و نتانیاهو هر یک به درجات مختلف و با ویژگی‌های خاص خود، ایدئولوژی صهیونیسم تجدیدنظرطلب را گسترش دادند. با این حال، تأکید بر حق مطلق و «تاریخی» یهودیان بر فلسطین و مشروعیت صهیونیسم، انکار وجود عرب‌های فلسطینی و حق آنها برای تشکیل دولت، و نیز باور به فلسفهٔ قدرت‌گرایی، همواره ویژگی‌های اصلی این ایدئولوژی بوده‌اند.

ایدهٔ «اسرائیل بزرگ» ریشهٔ فکری مواضع سرسختانهٔ دولت نتانیاهو در قبال سرزمین‌های فلسطینی، بیت‌المقدس و شهرک‌سازی‌هاست و همچنین دلیل اصلی انکار «راه‌حل دو دولتی» است. این ایده همچنین ایدئولوژی راهنمای اسرائیل در مجموعه‌ای از اقدامات توسعه‌طلبانه است، از جمله تلاش برای اشغال غزه، حتی بیرون راندن فلسطینی‌ها از آنجا (و جذب آنها توسط مصر و اردن)، گسترش شهرک‌سازی‌ها در کرانهٔ باختری، توسعهٔ اشغال بلندی‌های جولان سوریه و تأسیس یک منطقهٔ حائل در جنوب لبنان. بر اساس تحلیل رسانه‌های خارجی، طرح «اسرائیل بزرگ» حتی شامل طرح‌های بزرگ‌تری برای تجزیه و بی‌ثبات کردن کشورهای همسایه مانند لبنان، سوریه، عراق، مصر و اردن نیز می‌شود.

بنابراین، پیشبرد طرح «اسرائیل بزرگ» نه تنها منجر به تجزیهٔ سرزمین‌های فلسطینی، آوارگی گستردهٔ پناهندگان فلسطینی و دشوارتر شدن تشکیل دولت فلسطینی می‌شود، بلکه بخشی از طرح سلطه‌جویانهٔ اسرائیل برای بهره‌گیری از «جنگ ششم خاورمیانه» به‌منظور توسعه‌طلبی و کنترل منطقه و شکل‌دهی «خاورمیانهٔ نوین» است. این اقدامات به‌ناچار تأثیری بسیار مخرب بر ژئوپلیتیک، ساختار منطقه‌ای و نظم خاورمیانه خواهد گذاشت.

(نویسندهٔ دوم این مقاله، وانگ لیشین، استادیار مؤسسهٔ مطالعات بین‌المللی آکادمی علوم اجتماعی شانگهای است.)

«یادداشتی تحلیلی بر خاورمیانه» ستونی است به قلم پروفسور لیو ژونگمین از مؤسسهٔ مطالعات خاورمیانه دانشگاه مطالعات بین‌المللی شانگهای، که با رویکردی ترکیبی از واقع‌گرایی، نظریه و مبانی تاریخی، به مسائل روز پاسخ می‌دهد.

منبع: مجله جنوب جهانی، دولت فلسطینی وجود نخواهد داشت

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *