محمد کاظم آذین ــ
۱ ـ برخی هشدارها و یادآوریهای مهم
رژیم صهیونیستی در نیمه شب جمعه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ با دستور و برنامه امپریالیسم آمریکا یک حمله غافل گیرانه را علیه ایران آغاز کرد. هدف این حمله “تغییر رژیم”، تجزیه ایران و در پائینترین سطح تضعیف ایران جهت آماده کردن شرایط برای حمله بعدی بود. رهبری مدبرانه، مقاومت قهرمانانه، و بویژه وحدت ملی شگفت انگیز ملت حول رهبری و نیروهای نظامی، توطئۀ “تغییر رژیم”، تجزیه و تحریک شورشهای داخلی را شکست داد. ارزیابی در مورد صدمات نظامی به ایران و دشمن، را تنها باید به عهدۀ مسئولین نظامی و کشوری گذاشت. ولی با اطمینان می توان گفت که این نبرد درسهای مهمی برای رهبران و مردم ما داشته که حتما مسئولین بویژه شورای امنیت ملی همه را بررسی خواهند کرد. با این وجود بد نیست به یک اشتباه جدی و دلایل آن اشاره کرد. اکثر مسئولین نظامی و کشوری اذعان کردند که این حمله آنها را غافلگیر کرد و بهترین دلیل این اشتباه غافل گیرانه از جانب دکتر فؤاد ایزدی گرامی در مصاحبه با یک از شبکههای ملی بیان شد. ایشان بدرستی گفتند قرار دادن مذاکره با حمله نظامی در یک ترازو عامل این اشتباه بود. این گزاره که “اگر مذاکره کنیم جنگ نمی شود و اگر مذاکره نکنیم جنگ می شود” ناشی از اشتباه شناختی از دشمن ملت ماست که خود عدول از رهنمودهای هزار باره رهبر مدبر انقلاب است که گفتند “مطلقاً به وعدههای دشمن اعتماد نکنید.” در این حال، لازم است اینجا به نکتهای اشاره کنم و آن این است که در صحبت آقای فؤاد ایزدی نبود و آن اینست که نباید به نقش ضد انقلابی الیگارشی مالی و نمایندگان آنها در قدرت سیاسی، و در به اشتباه کشاندن شورای امنیت ملی کم بها داد، زیرا این اعمال نفوذ در نبرد بعدی می تواند بشکل دیگر ظاهر شود.
اما در کنار این نقد اصولی، برخی تحلیل گران برای نظام تعیین تکلیف می کنند که مذاکره بکند یا نکند یا فوراً به سمت تولید بمب هستهای برویم که بسیار نادرست است.
در مورد مذاکره باید اذعان کرد که اولاً، مذاکره و آمادگی همه جانبه برای حمله دشمن در تضاد با یکدیگر نیستند. ثانیا، تعیین زمان و درست بودن زمان مذاکره یا عدم مذاکره وظیفه مسئولین نظام است نه یک تحلیل گر سیاسی که به واقعیتها اشراف کامل ندارد. دیپلماسی مذاکره غیر مستقیم که با تائید رهبری نیز صورت گرفت تاثیر شگفت انگیزی در افکار عمومی جهان داشت. حداقل ۱۲۰ کشور جهان ازحقانیت ایران دفاع کردند و بسیاری پیمانهای منطقهای که برخی از آنان دوستان ما نبودند مجبور شدند حملات جنایت کارانۀ رژیم و آمریکا را محکوم کنند. علیرغم فریبکاری دشمن در جریان مذاکرات، ما در حوزه دیپلماسی نیز دستاورد داشتیم و این دستاورد به شکرانه مقاومت ملت و دفاع جانانه نیروهای نظامی حاصل شد. چنانچه ما از لحاظ نظامی پیروز نمی شدیم، پیروزی دیپلماتیک ما نیز در اذهان مردم و کشورهای جهان فوراً محو میشد.
برخی دیگر از روشنفکران دلسوز، با نقد تند به حاکمیت ملی و در تلاش برای بسیج افکار عمومی به حاکمیت فشار می آورند که فوراً بمب هستهای تولید کند. از زوایای مختلف این فشار نادرست و غیر مسئولانه است. اولا حتی اگر موانع و دلایل دیگری وجود نداشت و حاکمیت ملی ما تولید آنرا به صلاح امنیت ملی می داند، درست نیست که آنرا با صدای بلند جار بزنند که البته به احتمال زیاد اینطور نیست و رهبری و نظام با یک نگاه همه جانبه سیاسی به هستهای شدن ایران نگاه میکند. بله آموزشهای دینی نقش مهمی دارد، ولی عوامل سیاسی بسیار مهم دیگری نیز دخیل هستند. اولاً، ایران را نباید مثلاً با کره شمالی، هندوستان و پاکستان مقایسه کرد. دشمنی امپریالیسم با ما و جایگاه ژئو پولیتیک و استراتژیک ایران در مقابله با نکبتی مثل رژیم صهیونیستی با دیگر کشورهای جهان قابل مقایسه نیست. ثانیاً جهان در یک گذار تاریخی بی بدیل در تاریخ بیش از دو قرن گذشته قرار گرفته است که آینده بشریت را برای ورود به یک جهان نوین نوید می دهد، جهانی که می تواند از درون آتش جنگی خانمانسوز، و حتی هستهای سر برآورد.
افول و حتی محو کامل هژمونی و سلطه گری سرمایه داری غربی و ظهور یک جهان چند قطبی دموکراتیکتر و پویاتر اجتناب ناپذیر است. اما کشورهای صلح دوست جهان مثل چین، روسیه و ایران تمام کوشش خود را می کنند که این زایمان تاریخی با هزینه کمتری محقق شود. کشور عزیز ما در کنار جمهوری تودهای چین و فدراسیون روسیه سه نیروی عمده و شکل دهندۀ این جهان چند قطبی هستند. ادعای گزافی نیست اگر بگوئیم ایران در این تحول جهانی نقش پل پیروزی را دارد. پلی که اگر فرو بریزد کل روند جهان چند قطبی را تضعیف و یا دچار شکست بزرگی خواهد کرد. در حالیکه سیاست امپریالیسم جنگ، هرج و مرج، و بویژه تلاشی کشور ما است، سیاست این سه کشور تلاش برای حفظ صلح است. درست است که الیگارشی مالی و غرب گرایان فرومایه در ایران با شعار و تبلیغات ضد روسیه و چین در داخل تخریبهای اساسی کرده و می کنند، ولی هسته اصلی قدرت هر روز بیشتر به اهمیت نزدیکی به روسیه و چین پی برده است.
لذا ما به تنهائی و بدون هماهنگی با متحدین خود نباید تصمیم بگیریم، همانطورکه آنها نیز بدون هماهنگی نزدیک با ما مایل به اقدام یک جانبه نیستند. نزدیکی این سه نیرو خود پیچیدگیهای زیادی دارد، که تشخیص چگونگی پیشبرد آن بازهم فقط به عهدۀ حاکمیت بوده و نیازمند در نظر گرفتن عواملهای زیادی است که ما از آنها بی اطلاع هستیم. مسلم است که ایران باید نگاهش کاملا معطوف به شرق باشد و سیاست بینالمللی خود را در هماهنگی با شرق، جنوب جهانی و دوستی با کشورهای منطقه تنظیم کند و تخریب غرب گرایان و الیگارشی مسلمان نما را در داخل طرد نماید. در یک کلام در مسائل امنیت ملی باید جایگاه حاکمیت و نقش آن را در تصمیمگیری لحاظ کرد و اگر انتقادی اصولی داریم، از همان روش خردمندانه و دلسوزانۀ دکتر فؤاد ایزدی در توصیه به شورای امنیت ملی پیروی نماییم. مثالها از چنین دخالتهای نادرستی فراوان است، که فعلاً به همین دو مورد اکتفا میشود.
۲ ـ جایگاه مصاحبه دکتر پزشکیان با تاکر کارلسون
اولاً، باید مصاحبه دکتر پزشکیان با تاکر کارلسون را صرفا بعنوان یکی از صدها وظیفه ایران درمبارزه دیپلماتیک به حساب آورد. ثانیا، تشخیص داد که هدف ایران در این مصاحبه تاثیر گذاری بر افکار عمومی مردم امریکا بویژه طرفداران تاکر کارلسون و پایگاه مردمی ترامپ بود. ثالثا نباید ضعفهای فردی و کمبود قابلیتهای رئیس جمهور را عمده کرد، یا ایشان را بهطور دربست متهم کرد که در این گفتگو الیگارشی و نمایندگان آنها در دولت را نمایندگی می کرده است، در حالیکه تردیدی نیست که از آنها بی تاثیر نبوده است.
تاکر کارلسون مفسر شناخته شدۀ غرب در شبکه خبری فاکس بود که بدلیل اختلاف نظرهای زیاد و داشتن آزادی عمل بیشتر از آنها جدا شد و پس از آن مستقلانه عملکرد مثبتی را از خود ارائه داد و طرفداران بسیار زیادی را جلب کرد. او حتی در پیروزی ترامپ به این امید که او راه بهتری را از بایدن در پیش بگیرد نقش بسیار مهم داشت. او اکنون به یک منتقد ترامپ تبدیل شده و مصاحبه او چه با پوتین و چه با رئیس جمهور ما با این دید مستقل صورت گرفت. این مصاحبه هم در ایران با انتقادات تند به پزشکیان و بویژه در آمریکا با حملات بسیار شدید به تاکر کارلسون، آنهم از جانب مرتجعترین رسانههای امپریالیستی صهیونیستی مواجه شد که خود گویای بسیاری از حقایق است. بنابراین هدف حاکمیت ایران در این مصاحبه این بود که مخالفت بخشی از مردم آمریکا، و بویژه طرفداران تاکر کارلسون و ترامپ را که هم اکنون معتقدند ترامپ از نتانیاهوی نسل کش پیروی می کند تشدید کند. مشاهدات عینی نشان میدهد که ایران به این هدف ـ گرچه نه به حد کفایت ـ دست یافت. در ایران این درک غلط و خطرناک که رژیم صهیونیستی، امپریالیسم آمریکا و حتی شخص ترامپ را هدایت می کند، تنها از سوی الیگارشی و نمایندگان غرب گرا و فاسد در ایران دنبال می شود. اکثریت قاطع حاکمیت و در راس آنها رهبری چنین تفکری را بارها و بارها محکوم کرده اند.
هدف دیگری که حاکمیت در این مصاحبه دنبال می کرد این بود که به شنونده آمریکائی نشان دهد که ایران یک ملت صلح دوست و مخالف جنگ است و کوشش کند تصویری را که امپریالیستها و صهیونیستها در بیش از چهل و پنج سال گذشته از ایران در افکار عمومی مردم امریکا ساختند، تا حدودی پاک شود.
۳ ـ اشارهای به نقش تعیین کننده اتحاد بزرگ ملی در جنگ ۱۲ روزه
هیچ نیروی آگاه سیاسی نمی تواند این واقعیت را نفی کند که در میان سه عامل اساسی پیروزی یعنی رهبری، نیروی قدرتمند نظامی و با ایمان، و وحدت ملی، اتحاد بزرگ ملی نقش تعیین کننده داشت. این پدیده که دشمن و حتی بسیاری از دوستان انقلاب را متعجب کرد، برای بسیاری از نیروهای ملی و عدالتخواه، از جمله “اتحاد چپ ضد امپریالیسم” قابل پیش بینی بود. چرا؟ زیرا ما همواره معتقد بودیم که دشمن عمده مردم، کشور، و نظام جمهوری اسلامی، بطور عینی و مسلم امپریالیسم است. در این دفاع تاریخ ساز ۱۲ روزه تودههای میلیونی با تمام وجودشان عملا نشان دادند که از این حقیقت مسلم آگاهی دارند. این واقعیت روشنتر از آن است که لازم باشد بیشتر روی آن تأکید نمود، اما نکته مهم و قابل تأکید این است که اجازه ندهیم این اتحاد بزرگ ملی، که برخی صادقانه و برخی ریاکارانه موافق حفظ و تعمیق آن هستند، در جهت منافع الیگارشها و غرب گرایان مصادره شود. متاسفانه آثار زیادی از سوء استفاده یک نیروی سیاسی – اقتصادی شناخته شده، از این اتحاد، فضای سیاسی و رسانهای پس از جنگ را در بر گرفته است.
ما چپهای ضد امپریالیست و سوسیالیست دید علمی مشخصی از نیروهای سیاسی ـ اجتماعی داریم. برای ما اتحاد بزرگ ملی به معنای اتحاد اکثریت عظیم مردم است و منظور از آن اتحاد جناح بندیهای سیاسی دخیل در قدرت و یا مهمتر از آن وفاق گروه بندی دخیل در ساختار کنونی اقتصاد کشور نیست. باید توجه کرد که جناح بندیهای سیاسی تنها در ظاهر مستقل از جناح بندیهای اقتصادی هستند، و جناح بندیهای اقتصادی تاثیر تعیین کنندهای بر روی جناح بندیهای سیاسی داشته و استقلال آنها بسیار نسبی و غیر تعیین کننده است. البته این تاثیر در ایران به اندازۀ مداخلۀ قدرتهای اقتصادی در تعیین “جناح بندی” سیاسی در کشورهای دیگر بویژه آمریکا نیست، اما همین حد تأثیر نیز جدی و برای تعمیق انقلاب خطرناک است. امروز این نیروی اقتصادی در حال مصادرۀ این اتحاد بزرگ ملی است. این نیروی اقتصادی که سالیان دراز زیر پرچم بهره برداری از اسلام بازسازی شده صدمات جبران ناپذیری به اتحاد ملی بزرگ زده و عملا توانسته بخشی از مردم را در مقابل مسلمانان انقلابی و پیروان راستین بنیان گذار انقلاب و رهبری قرار دهد.
این الیگارشی اقتصادی، رانت خوار، و به تعبیر رهبری «غیر مولد»، عاشقان غرب و پایگاه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی غرب در داخل ایران هستند. این اقلیت به هیچ چیز جز انباشت نا مشروع ثروت ایمان ندارند و اسلام آنها آمریکائی است. هزاران اقتصاد دادن مکاتب لندن، واشنگتن و شیکاگو که متاسفانه در دانشگاههای غرب آموزش دیده اند، فضای برنامه ریزی و جهت دهی اقتصاد ملی را تعیین می کنند که اساسا در خدمت همین آلیگارشی “مسلمان نما” قرار دارند. این نیروی عظیم فکری مانع اصلی عدم اجرای رهنمودهای اقتصادی رهبری بوده و هستند. همین نیرو مبلغین اصلی ضد چین و روسیه در ایرانند و حتی ریاکارانه کوشش می کنند که علت موفقیتهای اقتصادی چین را نتیجه برقراری ارتباط آن کشور با آمریکا جلوه دهند، در حالیکه در مورد موفقیت روسیه پس از تحریمهای کمرشکن غرب، موذیانه سکوت می کنند. نقش آنها در دلاری کردن اقتصاد و بی اعتباری سازی پول ملی بیش از بیش برای مردم آشکار می شود. کاری که چین ۲۵ سال قبل از اتخاذ سیاست درهای باز با کشورهای جهان و غرب انجام داد و تا کنون با کنترل دقیق دولتی که تا مغز استخوان ضد نئولیبرال است، نهتنها توانسته ارزش پول ملی خود را حفظ کند، بلکه آنرا در سطح جهان به یک آلترناتیو در مقابل دلار تبدیل کرده است. بنابراین هدف از دفاع این نیروی اقتصادی ـ فکری و سیاسی از وحدت ملی چیزی بجز پیشبرد پروژههای نئولیبرالی نیست.
۴ ـ سخنی کوتاه با مسلمانان انقلابی و پیروان راستین رهبری
ما چپهای ضد امپریالیست، مدافعین صادق انقلاب ضد امپریالیستی و اسلامی ایران بوده و در حد توان خود در داخل و خارج از ایران از اهداف این انقلاب دفاع کرده ایم. ما به همراه اکثر نیروهای مترقی صلح طلب جهان که از قضا اکثرا هم سوسیالیست هستند به دفاع از ایران ایستادیم. ما جنایات رژیم صهیونیستی، سگ رنجیری امپریالیسم آمریکا را افشا کردیم. ما قاطعانه اقتصاد دانها و تئوریسینهای مکاتب لندن و واشنگتن و نئولیبرال را افشاء کردیم و نقاب از چهره این مسلمان نماهای نوکیسه و فاسد برداشتیم. ما قاطعانه و بدون لکنت زبان از جبهۀ مقاومت علیه دشمنان دفاع کردیم. شهادت تعداد بی شماری از رهبران و سربازان برجستۀ این جبهه ما را در اندوه بی سابقهای فرو برده است. چپهای ضد امپریالیست دوستان واقعی و صادق مسلمانان انقلابی، انقلاب اسلامی و ایران عزیز هستند. ما چپهای ضد امپریالیست همانطور که علیه “سوسیالیست نما” هایی که درخدمت غرب قرار می گیرند هستیم، به همان نسبت و بسیار بیشتر علیه مسلمان نماهای نئولیبرال مبارزه می کنیم، چون متاسفانه آنها هستند که در قدرت اقتصادی کشورمان نقش برجسته داشته و در دیپلماسی هم طراز با میدان ضربه زده و میزنند.
این اقلیت ناچیر جایگاهی در اتحاد بزرگ ملی نداشته و ندارند. شناخت دوستان و دشمنان داخلی در تمام انقلابات جهان نقشی اساسی در پیروزی نهائی انقلابها داشته است و امری کوتاه مدت نیست و زمان ضربه به انقلاب از جانب آنان لزوماً قابل پیش بینی و پیش گیری نیست. وظیفه شناخت دوستان و دشمنان انقلاب در کشور ما اساساً به عهده مسلمانان انقلابی و پیروان راستین و فهیم رهبری است. این وظیفه اساسا ناتمام باقی مانده و جداً آینده انقلاب را تهدید می کند. بله ما موفق شدیم در جنگ ۱۲ روزه اتحاد بزرگ ملی را حفظ کنیم و جلوی تخریب این نیرو را بگیرم. اما همانطور که دشمن امپریالیستی ـ صهیونیستی با عقب نشینی موقت برای حمله مجدد و نابودی ایران برنامه ریزی می کند، پایگاه داخلی و نئولیبرال غربگرا نیز در پی پس گرفتن سنگرهای از دست رفته است. شناخت یکی آسان و شناخت دیگری بویژه زیر نقاب اسلامی کاریست دشوار. با این وجود ما به آینده ظفرمند مقاومت در منطقه و پیروزی جهان چند قطبی و عاری از سلطه بسیار خوشبین هستیم.
۵ ـ چپهای ضد امپریالیست و جنگ ۱۲ روزه
چپهای ضد امپریالیست با تمام وجود از نبرد دوازده روزه ایران در هر کجای دنیا که می توانستند دفاع کردند و آرزوی تک تک آنها بوده که در این نبرد با توان بیشتری در کنار نیروهای نظامی و مردم قرار گیرند. از آنجا که چپهای ضد امپریالیست ذرهای اعتماد و توهم نسبت به دشمن ندارند حتما کوشش خود را چندین برابر خواهند کرد و با نگاه به بیرون از خود و با اعتماد به مردم ایران و جهان، چه در اقدامات عملی و چه در عرصه افشا گری توطئههای دشمنان تلاش خود را دوچندان خواهند کرد. ما در کنار یکدیگر بی تردید پیروز خواهیم شد.
پایدار باد اتحاد بزرگ ملی مردم ایران
سلام کاظم عزیز …مطلب در کل خوب بود… باید اشاره کرد سه گانه مذاکره و عدم مذاکره و جنگ چندان کار ساز نیست …همانطور هم که سخنان مقام معظم رهبری که « نه مذاکره می شود و نه جنگ می شود » پایه علمی و منطقی و سیاسی نداشت ! دیدیم که هم پنج دوره مذاکره شد و جنگ هم شد ! و جنگ درست زمانی از طرف نتایاهوی جنایتکار شروع شد که اطلاع پیدا کرد انگار در « دوم ششم » توافق هایی صورت خواهد گرفت و با نزدیک شدن آمریکا به ایران قدرت بر تر تر را ایران پیدا خواهد کرد و نتانیاهو و صهیونیسم از بخشی از معادلات منطقه حذف خواهد شد ! برای همین یک روز مانده به مذاکره دور ششم ترور سرداران و دانشمندان را شروع و اقدام به تجاوز کرد ! که مذاکره ادامه پیدا نکند و شکست بخورد! متأسفانه به قولی هم حاکمیت غافلگیر شد تا حتی که « میز مذاکره » را ترک کرد ! آن هم به بهانه حمله اسرائیل که آرزوی نتانیاهو و مخالفان نیولیبرال را بر آورد ! …آیا حرفهای که وزیر خارجه سه روز بعد از حمله به ایران در محکوم کردن اسرائیل و آمریکا زد ، اگر در همان جلسه مذاکره زده می شد جهان بیشتر از محق بودن ایران خبر دار نمیشد و تاثیر بیشتری نداشت ! از یک تریبون مهم و قابل توجه قدرت های بزرگ زده می شد بیشتر موثر نبود ! در تاریخ هم پایی مذاکره بودن در حین جنگ هم که مسبوق به سابقه هست و درست هم هست …
بر هیچکس پوشیده نیست که وقتی نیروهای جان برکف نظامی و سپاهی در روز آخر از موشک خیبر شکن که گویی کپی برداری از موشک « اورشینگ » هست استفاده کردند اوج قدرت موشکی ایران تا حدودی آشکار شد و همه طرف از آمریکا و اسرائیل و اروپا برای « آتش بس » هرچه زودتر وارد میدان شدند و ساعت هم مشخص کردند تا به نوعی هم به شکل تحمیلی آتش بس شود !
اگر هم تا زمان آتش بس باز هم چند موشک قوی تر زده می شد مواضع ایران محکم تر می شد ! جنگ را هم که اسرائیل و آمریکا شروع کرده بودن و ایران هم حق دفاع داشت ! و ایران مذاکره می کرد که جنگ نشود ! جنگ هم که شده بود ! متأسفانه همانهایی که در بخشی از حاکمیت « غافلگیر » شده بودند و ترسیده بودند به شکلی در پذیرش آتش بس تحمیلی فعال شدند ! و بهترین فرصت چهل و هفت ساله بعد انقلاب برای ضربه زدن اساسی به نتانیاهو جنایتکار و اسرائیل و آمریکا را سوزاندند ( عوامل نفوذی را هم در این خصوص نباید دست کم گرفت ) …
کاملا دست هست که مردم ایران آگاه تر شدند به میدان آمدند و با همه انتقاد ها به حاکمیت پشت حاکمیت را خالی نکردند و برای ایران پای کار ماندند تا جایی که رهبر هم از مداح خواست که در مدح ایران و ایرانی بخواند !…
متأسفانه رسانه ملی با « رجز خوانی » های بی مورد یکطرفه و بخش اخبار دروغ و بزرگنمایی و ادامه سیاست پایدارچی ها ضربه را به اتحاد مردم زد ! همانطور که شبکه ائمه جمعه هم با آوردن « آیت الله صدیقی » که به خاطر رانت و دروغ و فامیل بازی منفور مردم ایران هست ضربه بعدی را به اجماع و اتحاد مردم زد و به براندازان میدان داد تا دوباره خوراک پیدا کنند و به میدان بیایند و پروپاگاندا کنند که اصلاح ناپزیری را علم کنند و باز خاک به چشم مردم ایران بپاشند !
متأسفانه مقام معظم هم از همان غافلگیری و اشنباهات و کم کاری های گذشته حرفی نزد و به شکلی کمک کرد به « مصادره کنندگان » همین جنگ دوازده روز که رجز خوانی ها را در رسانه های ملی و روزنامه های معلوم الحال شروع کنند و حتی به دولت و پزشکیان حمله کنند و به چشم مردم خاک بپاشند …اروپایی ها هم شیر شوند و بروند برای پروپاگاندای « مکانیزم ماشه » ! …
به قول مقام معظم « نزنی می زنند !»
امید که درس ها گرفته شود و آتش بس نشکند ! ولی اگر شکست باید با قوت بیشتر و موشک قوی تر جند شهر اسرائیل را با خاک یکسان کرد تا بدانند ایران قدرت بزرگی هست و عبرت بگیرند …به نظر هم اکنون هم مثل همیشه در « میدان » هستند نه مثل بخشی از حاکمیت که فقط رجز می خوانند و دروغ می گویند و هنگام مشکل از « پای » ایران می کشند و خواهان تقدیم حاکمیت به و غرب و غرب گرا و تقیه کننده هستند !
موفق و بهروز باشید …ارادتمند شما کریم یزدانی راد